خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۱۱۷

۱

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

۲

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 59
اسماعیل فرازی کانال سکوت :
داوود ملک زاده :
محمد علی قدمیاری :
زهرا بهمنی :
نازنین بازیان :
علی پورزارع :
علی قلندری :

نظرات

user_image
حبیبه
۱۳۸۶/۱۲/۲۰ - ۰۶:۳۳:۵۴
این رباعی حکایت از دنیای فانی داشته و اینکه نمی بایست به آن دل بست.
user_image
محمد احمدی
۱۳۸۷/۰۷/۲۸ - ۰۴:۱۲:۲۷
وزن رباعی مذکور همان مفعول مفاعیل مفاعیل فعل است؟
user_image
حمیدرضا
۱۳۸۷/۰۷/۲۸ - ۰۴:۴۲:۲۳
@محمد احمدی:رباعی 12 صورت وزنی دارد که همگی از «مفعول مفاعیل مفاعیل فعل» مشتق شده‌اند. در این رباعی وزن مصرع اول «مفعول مفاعیل مفاعیلن فع» (وزن «لاحول و لا قوة الا بالله»)، وزن مصرع دوم «مفعول مفاعلن مفاعیل فعل» و وزن مصرع سوم و چهارم «مفعول مفاعیل مفاعیل فعل» (وزن اصلی) است.از آنجا که اوزان مختلف رباعی همگی از وزن اصلی مشتق شده‌اند وزن رباعیها را فارغ از تقطیعشان همان وزن اصلی رباعی در نظر می‌گیریم.
user_image
کیوان
۱۳۸۸/۰۹/۰۲ - ۲۳:۵۲:۳۴
بنام خداوند زنده و حاضر آنچه هر چیزی از آن زندگی می گیرد تنها روح زنده کننده است و هر آنچه از آن برخوردار نباشد مرده.
user_image
غلامحسین مراقبی
۱۳۸۸/۱۱/۲۵ - ۰۲:۰۳:۰۷
با درود فراوان در این رباعی نگریم به دو حرف تعیین کننده و سمت و سو دهنده: نخست حرف ر که ده بار تکرار شده، با توجه به تلفظ ر که نمایانگر و نماد لرزندگی و بی ثباتی است، و پس آنگاه بنگریو به حرف و که هفده بار تکرار شده و نشانگر شتاب و گذر ، یعنی همان پوچی است، و باز هم بنگریم تکرار آوای فاخته را که در کل بیاگر پوچی و گذر شتابان زندگی است
user_image
kave
۱۳۸۹/۰۴/۳۱ - ۲۱:۳۴:۲۵
dar kargahe koozegari boodam dooshdidam do hezar kooze gooyaye khamooshhar yek be zabaane haal baa man migoftkoo koozegaro koozekharo koozeforoosh
پاسخ: با تشکر، متن مطابق تصحیح فروغی است. تغییری اعمال نشد.
user_image
نگین شکروی
۱۳۸۹/۰۶/۲۴ - ۱۱:۳۹:۲۹
حکیم سنایی غزنوی، نظیر همین مضمون را بافصاحت تمام بدینگونه سروده است:ای شنیده فسانه بسیاریقصه ی کوزه گر شنو باریکوزه گر سال و ماه در تک وپویتا کند خاک دیگران به سبویچون که خاکش نقاب روی کننددیگران خاک او سبوی کنند
user_image
فرهاد اشتری
۱۳۹۰/۰۹/۰۶ - ۰۰:۱۸:۲۱
در پاره ای متون، مصرع نخست بیت دوم بشکل زیر ذکر گردیده است: (هریک به زبان حال می گفتند).
user_image
اکبر
۱۳۹۱/۰۲/۰۹ - ۰۸:۱۱:۰۳
ساق اول عاشوق
user_image
مسلم هاشمی
۱۳۹۱/۰۲/۱۶ - ۰۰:۴۴:۰۷
بنده بسیار تحت تاثیر فضاسازی این شعر قرار گرفته ام. این کارگه کوزه گری برای من فضایی است که در آن به زندگی نگاهی دوباره می کنی و بار دیگر به یاد سوال همیشگی علت آفرینش می افتی. سوالی آمیخته با خون دل کوزه های ساکت و خاموش. شاید جناب خیام در جامعه خودش همان تنها کوزه ای است که علت را جستجو می کند. آن هم با خروش و فریاد.
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۱/۰۲/۲۶ - ۲۳:۵۸:۴۲
این یکی از شاهکارهای شعر و فلسفه خیّام است که خودش را بدان حال هم آدمی که به کارگاه کوزه گری میره و هم کوزه ای که به زبان می آید تشبیه می کند ، منظور از کارگه کوزه گری دنیاست و در این دنیا دوهزار که کنایه از هزاران می باشد ، کوزه یعنی آدمی را می بیند گویا و خموش ، مرده و زنده ! ناگاه یکی ( و فقط یکی ) کوزه ، خودش را می گوید برآورد خروش ، کو کوزه گر ( آفریننده ) و کوزه خر ( تحویل گیرنده اینهمه آدمی کیست ؟ ) و کوزه فروش ( واسطه و سازوکار این برنامه چیست ؟ )
user_image
حمید زاهدی
۱۳۹۳/۰۶/۲۱ - ۰۸:۱۱:۴۸
عاقبت خاک گل کوزه گران خواهیم شد
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۰۹/۱۴ - ۱۴:۲۱:۰۹
آفرین بهرام ، یک سبو ، تنها یک کوزه از خویش به در می آید و آنچه جملگی میدانند و خویش به نادانی می زنند بر زبان می آورد، خیام همان یکی کوزه ناگهان است که میخروشد پی درپی و دریغا اندکند نیوشندگان.صم بکم ......فهم لا......به قول خواجه : شهر خالیست ز عشاق بود........
user_image
سپهر
۱۳۹۳/۱۱/۲۲ - ۱۴:۴۵:۰۷
از نظر من حق با کاوه س
user_image
حسن سعید
۱۳۹۴/۰۲/۲۵ - ۲۲:۰۰:۱۵
خود کوزه وخود کوزه گر وخود گل کوزه - خود رند وسبو کشخود بر سر آن کوزه خریدار بر آمد - بشکست و روان شد
user_image
ابراهیم
۱۳۹۶/۰۶/۱۶ - ۰۴:۱۴:۰۶
با سلاممن متن شعر زیر نیز از خیام نقل شده است آیا درست است؟در کـارگـه کـوزه گـری بــودم دوشدیـدم دو هزار کـوزه گـویا و خـموشهــر یک به زبان حــال با مـن گفتندکو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
user_image
پوریا
۱۳۹۶/۰۶/۱۶ - ۱۲:۰۹:۱۸
سلام .بنده کلی مطلب نوشتم در اخر دیدم انچه میخواستم بگم جناب مسلم هاشمی زیباتر و به اختصار بیان کرده . پدر پسر روالقدس . کوزه گر کوزه خر و کوزه فروش . خداوند انسان ارکان هستی. سوالی که یا یک نفر در جهان فریاد میکند یا یک من از هزاران من در ذهن هر فرد . هر دو درست هست و مقصود یکی ست . لا اله الاالله .
user_image
پوریا
۱۳۹۶/۰۶/۱۶ - ۱۲:۱۳:۱۸
ببخشید متن جناب بهرام رو بنده تایید کردم و به اشتباه نوشتم مسلم هاشمی . که از هر دو عزیز عذر میخوام .
user_image
ناصر
۱۳۹۶/۱۰/۲۱ - ۰۰:۱۳:۵۴
کلا خمیر را ورزیدن تا کوزه را فرم دادن از اشارات تورات است . به مانند لدن در عربی . دوهزار معادل ثانی الف در عربی است . ثانی الف به معنای جفت و جور ساختن کلمات و جملات و تالیف کردن یک متن و سخن که از چیزهایی جلوگیری کند را فرم دادن . پس انسانی اینکار را می کند و در محیطی شرک آلود و پر از فجور از میان کتب خداوند و احادیث ، تالیفی جلوگیری کننده از فجور و شرک را فرم می دهد ولی با وجودیکه گویا هستند خاموشند و خریداری ندارند و مولف این متن فرم داده شده را هم نه کسی بجا میاورد و نه دوست دارند بجا بیاورند .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۶/۱۰/۲۱ - ۰۷:۰۳:۱۸
پوریا جان من نفهمیدم رویهمرفته خرده به جناب خیام گرفته اید یانه فقط میدانم دو هزار به عربی ثانی الف نمیشود و الفان یا الفین میشود . اگر خرده ای به خیام دارید نگاهی به نوشته های فرزانه ی همروزگارمان استاد دینانی بفرمایید خیام را به روشنی نمایانده است .
user_image
لیام
۱۳۹۶/۱۰/۲۲ - ۱۷:۲۷:۴۸
در کارگه کوزه‌گری رفتم دوشدیدم دو هزار کوزه گویا و خموشناگاه یکی کوزه برآورد خروشکو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش:خیام گرداگرد خود هزار هزار انسان بهت زده و خاموش می بیند ، هر کدام با زبان حال می گویند که ما مظهر دست هنرمندی در اقلیم وجودیم ، ما را کوزه گر دهر چنین زیبا و دلربا ساخته و پرداخته استدر آن میان تنها یک تن { خیام } خروشی بر می دارد که ای خفتگان تا کی بی خبری ، تا کی خاموش نشسته اید. پرده از اسرار بردارید ای بی خبران ، کجاست آنکه شما را آفرید، کجاست آنکه به شما وعده ی بهشت داد تا با او به معامله نشسته اید،برگرد دایره ی خود ساخته تا چند بی هوده سرگردانید،؟
user_image
لیام
۱۳۹۶/۱۰/۲۳ - ۰۷:۴۱:۴۲
خیام گرداگرد خود هزار هزار انسان بهت زده و خاموش می بیند ، هر کدام با زبان حال می گویند که ما مظهر دست هنرمندی در اقلیم وجودیم ، ما را کوزه گر دهر چنین زیبا و دلربا ساخته و پرداخته استدر آن میان تنها یک تن { خیام } خروشی بر می دارد که ای خفتگان تا کی بی خبری ، تا کی خاموش نشسته اید. پرده از اسرار بردارید ای بی خبران ، کجاست آنکه شما را آفرید، کجاست آنکه به شما وعده داد تا با او به معامله نشسته اید،برگرد دایره ی خود ساخته تا چند بی هوده سرگردانید،؟
user_image
فرشاد عربی
۱۳۹۶/۱۲/۲۳ - ۰۳:۰۱:۴۰
از یک نکته غفلت نورزیم لازم نیست کارگاه کوزه گری برویم. ما در کارگاه ک.زی گری قرار رادیم. اینکه خیام بزرگ گفته است دوش در کارگه کوزه گری رفته است مراد اندیشیدن او به بودن در کارگاه هستی است. هر کسی که به حضور و هوشیاری اندیشه برسد همان لحظه به کارگه کوزه گری پا نهاده است. کارگاهی که در ان خودش (کوزه) را میبیند. اما کوزه گر و کوزش فروش را نه.اصلا زیبایی کارگاه هستی هم به همین است که تو باشی و دنبال یک مطلوب بگردی. اگر مطلوب نباشد درد نیست. درد هم که همان طلب است و طلب همانا اولین شعر عشق. یعنی به کارگاه کوزه گری رفتن یعنی دردآگاهی ما از هستی و افرینش کائنات. این درد بهترین درمان است. پس گوارای اهل دل و درد باد!باده خاک آلوده تان مجنون کندصاف اگر باشد ندانم چون کند
user_image
فرشاد عربی
۱۳۹۶/۱۲/۲۳ - ۰۳:۰۴:۱۰
از یک نکته غفلت نورزیم لازم نیست کارگاه کوزه گری برویم. بلکه ما در کارگاه کوزی گری قرار داریم. اینکه خیام بزرگ گفته است دوش در کارگه کوزه گری رفته است مراد اندیشیدن او به بودن در کارگاه هستی است. هر کسی که به حضور و هوشیاری اندیشه برسد همان لحظه به کارگه کوزه گری پا نهاده است. کارگاهی که در ان خودش (کوزه) را میبیند. اما کوزه گر و کوزش فروش را نه.اصلا زیبایی کارگاه هستی هم به همین است که تو باشی و دنبال یک مطلوب بگردی. اگر مطلوب نباشد درد نیست. درد هم که همان طلب است و طلب همانا اولین شهر عشق. در این صورت به کارگاه کوزه گری رفتن یعنی دردآگاهی ما از هستی و افرینش کائنات. این درد بهترین درمان است. پس گوارای اهل دل و درد باد!باده خاک آلوده تان مجنون کندصاف اگر باشد ندانم چون کند
user_image
دکتر مضطرزاده
۱۳۹۷/۱۰/۱۱ - ۰۳:۲۰:۱۸
خیام در جای دیگری هم در ناپایداری دنیا می گوید:پیری دیدم به خانه‌ی خماریگفتم نکنی ز رفتگان اخباریگفتا می خور که همچو ما بسیاریرفتند و خبر باز نیامد باری
user_image
ساکت
۱۳۹۸/۰۵/۱۹ - ۱۰:۰۹:۵۵
در این رباعی مساله مرگ و فنا و از بین رفتن همه چیز و همه کس مورد توجه قرار گرفته است. کارگاه کوزه‌گری نماد دنیا و دو هزار کوزه نماد انبوه انسان‌هایی است که از مواد و عناصر عالم طبیعت یعنی آب و باد و خاک و آتش ساخته شده‌اند. انسانهایی که با گذشت زمان اثری از هیچ یک از آنها باقی نخواهد ماند، نه از کوزه‌گرها یعنی پدران و مادران که سازنده این پیکرها بودند، نه از کوزه‌خرها که این پیکرهای ساخته شده را به خدمت می‌گرفتند و نه از کوزه فروش‌ها که واسطه این داد و ستد انسانی و اجتماعی بودند.
user_image
پوریا
۱۳۹۸/۰۷/۲۰ - ۰۵:۵۳:۰۵
ما در این رباعی می فهمیم که ما انسان ها مثل کوزه هستیم از خاکیم و هر چه درونمان بریزند همان بو را می دهیم و در اخر می شکنیم و دوباره خاک می شویم و با باد حرکت می کنیمو این کوزه گری گیتی ما انسان ها است و کوزه ای که خروش می کند یک پیامبر بوده که گفته خداوند(کوزه گر) و انسان ها بزرگ مان کیست ودر اخر چه کسی ما را می خرد که هر پیامبری همین ها را گفته که میشع معاد نبوت و این چیز ها....
user_image
احمد نیکو
۱۳۹۸/۱۲/۱۶ - ۰۶:۰۷:۴۵
در مجموعه ۲۰۱ رباعی از خیام منتخب صادق هدایت که ۱۴۳ رباعی آنرا اصیل دانسته در ۱۸ رباعی واژه کوزه بکار رفته که عبارت مصرع اول ۹ رباعی آن در ذیل نوشته شده است. 1_بر کوزه گری پریر کردم گذری 2_ خیام که خیمه های حکمت میدوخت 3_ دیدم به سر عمارتی مردی فرد4_ از کوزه گری کوزه خریدم باری5_ در کارگه کوزه گری کردم رای6_ هان کوزه گرا بپای اگر هشیاری7_ دی کوزه گری بدیدم اندر بازار8_زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری9_ اندیشه ی عمر بیش از شصت منه
user_image
فواد اباذری
۱۳۹۹/۰۲/۰۴ - ۰۳:۲۶:۳۸
متن درست شعر در مصرع سوم غلط آورده شده:هر یک به زبان حال با من گفتندبه جای ناگاه یکی کوزه برآورد خروشاولا در رباعی مصرع سوم لازم نیست هم وزن سه مصرع دیگر باشددر ثانی وقتی دو هزار کوزه گویا و خموش هستند چرا فقط یکی از کوزه ها خروش بر می آورد(درست تر نیست که همشون خروش بر آورند)
user_image
سینا
۱۳۹۹/۰۲/۲۴ - ۰۴:۳۲:۲۶
در نسخه صادق هدایت آمده:هریک به زبان حال با من می‌گفت کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش.که به نظرم اصل داستان رو بهتر توصیف میکنه.در نسخه پیش رو تمرکز رفته روی آن کوزه ای که فریاد برآورده و اصل داستان که مصرع آخر باشه در حاشیه قرار گرفته. صحبت ها رفته پیرامون روی یک قهرمان یا منذر.در حالیکه در نسخه مورد نظر صادق هدایت تمام کوزه ها و به تعبیری عالم، بی ثباتی عالم را فریاد می‌زنند. اینجا قهرمانی در کار نیست و اصلا وجودش مورد بحث نیست.
user_image
حسین
۱۳۹۹/۰۳/۰۴ - ۱۷:۲۵:۵۳
بالاخره کدام؟!!!ناپایداری هستی یا حقیقت طلبی؟!!مفهوم این شعر چیست؟!!!
user_image
حسن
۱۳۹۹/۰۵/۱۳ - ۰۲:۱۶:۲۲
به عقیده بنده مثال از کارگاه کوزه گری آثار و اعمال انسان ها در این دنیا است. وقتی بهشون مراجعه می شه برخی گویای احوال صاحب اثر هستند و برخی گنگ( منظور رفتار و آثار انسان هایی که میزیسته اند ) حال یکی از کوزه ها به نمایندگی از بقیه آواز میدهد که ای انسان - کسانی که مارا بهجای نهاده اند دیگر هیچ جسن و اثری از آیشان یافت نمیشود و همهگی پرده در نقاب خاک کشیده اند.
user_image
مهران
۱۳۹۹/۰۷/۱۰ - ۱۳:۱۱:۰۶
دکتر عربی از این بهتر امکان نداشت بهترین و عالی ترین تفسیر رو دکتر عربی نوشت درود عشق بیکران بر تو
user_image
احمد نیکو
۱۳۹۹/۰۷/۱۵ - ۱۱:۵۵:۴۷
متن رباعی بدین وزن صحیح است:در کارگه کوزه‌گری رفتم دوشدیدم دو هزار کوزه افتاده خموشناگاه یکی کوزه برآورد خروشکو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش
user_image
امیرحسین
۱۳۹۹/۰۸/۲۴ - ۰۹:۰۸:۵۰
بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ. إِلَهِ النَّاسِکو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش
user_image
الهه
۱۳۹۹/۱۱/۰۱ - ۰۸:۲۷:۵۱
اینجا قشنگ میشه متوجه شد خیام به خدا اعتقاد نداشته و داره میپرسه کو کوزه گر ؟؟؟
user_image
بهراد معظمی گودرزی
۱۴۰۰/۰۵/۱۹ - ۱۴:۱۹:۱۱
این رباعی داره حیران بودن و به حال خود واگذار بودن رو به وضوح نشون می ده هیچکس خبری نمیاره، نه کوزه گر هست نه کوزه خر نه کوزه فروش.. کجایید؟! یک نفر بیاد یه چیزی بگه بیایید بگید چرا ما رو توی این کارگاه کوزه گری ول کردید و رفتید... ماییم و انبوه سوالات
user_image
داهی
۱۴۰۰/۰۸/۰۷ - ۱۲:۵۶:۴۳
شکل اصلی این رباعی: در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش دیدم دوهزار کوزه‌ی گویا و خموش ناگه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش معنای بیت نخست:دیروز در کارگاه کوزه‌گری رفتم و دوهزار کوزه که توانایی سخن گفتن داشتند اما همگی سکوت کرده بودند دیدم. معنای بیت دوم:ناگهان و بی‌موقع، یک کوزه(فقط یک کوزه)فریاد زد که خالق ما(کوزه‌گر) و آغاز و انجام ما(کوزه‌خر و کوزه‌فروش)کجا هستند؟ نکته:شباهت میان خیام و نیچه در این رباعی بی‌داد می‌کند.نیچه معتقد است که اندیشه‌های یک فیلسوف در دوره‌ی خود نابهنگام و بی‌موقع است و مردم توانایی درک آنها را ندارند.ما می‌توانیم این عقیده‌ی نیچه را عینا در این رباعی خیام ببینیم.
user_image
مازیار پارسا
۱۴۰۰/۰۸/۱۴ - ۱۵:۰۰:۴۷
خوانش و دکلمه رباعیات خیام با صدای بسیار زیبای کیکاووس یاکیده در ویدئوی یوتیوب زیر: پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
احمد نیکو
۱۴۰۱/۰۶/۲۴ - ۱۳:۲۵:۲۹
در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش از دسته هر کوزه برآورده خروش صد کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش
user_image
امیریا
۱۴۰۱/۰۹/۲۰ - ۲۰:۳۶:۱۶
و چه زیبا گفته است، هاتف اصفهانی: که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو 
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۲/۰۳/۰۴ - ۰۸:۲۵:۵۶
سلام بر همراهان همدل  روزی برسد خلق جهان گوش به گوش  حیرت زده خیزند ز انسان و وحوش  بینی همه از اول  و آخر را با   آن کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش  سپاس از همه دوستان    
user_image
مسیح
۱۴۰۲/۱۰/۲۳ - ۱۵:۳۴:۵۴
داشتم به این جهان و اینهمه مرده ها و زنده هاش فکر میکردم، همشون حاکی از این بودند که: در بند خالق و مخلوق و مناسبات انسانی نباش... خیام اگر ز باده مستی، خوش باش.  با ماه رخی اگر نشستی، خوش باش. چون عاقبت کار جهان *نیستی* است، انگار (بپندار)، که نیستی، چوهستی، خوش باش. 
user_image
البرز داودی
۱۴۰۲/۱۲/۲۴ - ۰۱:۱۷:۲۵
درود بر روان حکیم خیام بزرگ.. بیان حالم از شعر ایشان:   تا گوش فرا دهی به پیغام سروش می ها ز درون خم برآرند خروش   چون خاک از این بادیه بر باد شدند .. کو باده خور و باده خر و باده فروش؟   یاور