خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۱۳۱

۱

من می نه ز بهر تنگدستی نخورم

یا از غم رسوایی و مستی نخورم

۲

من می ز برای خوشدلی می‌خوردم

اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 63
داوود ملک زاده :
زهرا بهمنی :
علی قلندری :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
Nima Nejabat
۱۳۹۱/۱۲/۱۲ - ۲۰:۰۵:۵۵
دوستان چرا اخر میگه که :اکنون که تو بر دلم نشستی نخورممگه نمیگه وقتی شادم میخورم! خو وقتی معشوق بر دلش نشست که باید خوشحال باشه‌!!!
user_image
افشین
۱۳۹۲/۰۲/۲۰ - ۱۲:۲۷:۴۶
دوست عزیز:شاعر میگه از برای خوشدلی می میخورده نه از روی دلخوشی. یعتی می مایه خوشدلی شاعر بوده است. حالا که یار در بر است، مایه خوشدلی حضور دلبر است و نیازی به می نیست.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۰۹ - ۰۶:۴۴:۳۵
رسوا به فارسی کهن کیاده میشود و کیادگی رسوایی است
user_image
یاشار
۱۳۹۲/۱۰/۰۳ - ۱۸:۲۶:۱۲
خیام همیشه بساطش براه بوده... این رباعی فقط وصف حس دلبستگیش هست!میگه که:گر باده خوری تو با خردمندان خوریا با صنمی لاله رخی خندان خوربسیار مخور و رد مکن فاش مسازاندک خور و گه گاه خور و پنهان خور
user_image
معید
۱۳۹۳/۱۱/۲۱ - ۱۸:۳۵:۳۲
به نظر من به این معنی کهمن از عشق تو دل خوشم و مست شدم .و این من با تمام وجودم زمانی که عاشق شدم احساس کردم
user_image
سیاوش
۱۳۹۴/۰۹/۲۳ - ۱۲:۴۷:۱۷
خوشا آنان که مهربان را نه بخاطر سرزنش اغیار و یا تحسین آنان میخواهند.سرو صفتانی که نه از هراس دوزخ یا طمع پردیس رنج میخرند.خوشا آنان که تنها خواستشان بوسه ای از لب های خداست.
user_image
عبدالله
۱۳۹۵/۰۵/۳۱ - ۱۱:۱۷:۲۸
اینجا خیام داره درد و دل میکنه انگار کسی مزاحمش باشه یا غمی بر او مستولی شده که میگه فکر نکنید فقیرم که مشروب نمیخورم یااز رسوایی میترسم که می نمیخورم بلکه چون تو که منظورش همون مزاهم یا غم هست سر دلشه مشروب بهش حال نمیده وداره گلایه میکنه یعنی دیگه با خوردن می دلخوش نمیشم پس نمیخورم . باید توی این موقعیت گیر کرده باشی تا بتونی معنی شعر را درک کنی
user_image
حمید رضا
۱۳۹۵/۰۶/۰۲ - ۰۰:۳۰:۱۹
به نظر می رسد که خیام هنگام سرودن این رباعی، از لذت عشق به دلبر و همدمش بسیار احساساتی شده بود.شک ندارم که پس از پایان آن ماه عسل و سپس یکی دو مورد بگو مگو و سه چهار مورد قهر و آشتی، هنگام پدیدار شدن ماه و زهره در آسمان، باز دیدن می ناب برای آن بزرگوار بهترین چیز بود!ایکاش او میدانست که تا بشر روی این کره خاکی هست، در سراسر جهان با زبانها و فرهنگهای گوناگون، رباعیاتش را "از برای خوشدلی" خواهند خواند.روحش شاد که ارزش لذتِ داده ها را میدانست و در هر لحظه ای، آن لذت برایش بهترین بود.
user_image
نوید
۱۳۹۶/۰۳/۰۵ - ۰۱:۵۷:۱۶
همانطور که آقای عبدالله گفتند من هم فکر میکنم خیام از چیزی ناراحت بوده که این شعر را سروده چون شراب را نمیشه توی مراسم ناراحتی خورد چون حال نمیده مثلا توی عروسی همه مشروب میخورن ولی توی فاتحه کسی مشروب نمیخوره
user_image
حمید رضا۴
۱۳۹۶/۰۳/۰۵ - ۱۷:۲۴:۳۳
جناب نوید گرامی،برخی از درد تنگدستی می میخورند، عده ای از غم و نگرانی اینکه مبادا به خاطر کردار بدشان رسوا شوند، و عده ای دیگر به منظور مست شدن دائمی که خود را از هر مسئولیتی بی حس کنند.خیام میگوید “اینها دلایل می خوردن من نیستند”، و ادامه میدهد که ”فقط برای دلشاد شدن می میخوردم و اکنون که «تو» (اشاره به شخص) وارد زندگی ام شدی و دلم را شاد کردی، دیگر نیازی به آن ندارم”.البته برداشت شما و جناب عبدالله را میفهمم و شاید آن درست باشد.با سپاس
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۳/۰۶ - ۱۰:۱۰:۰۴
حمید رضا 4 گرامیافشین خان درست می گویند، لطفا بار دیگر بخوانید.
user_image
حمید رضا۴
۱۳۹۶/۰۳/۰۸ - ۲۱:۳۹:۴۶
خانم روفیای گرامی،جناب افشین بیت اول را معنا نکرده بودند.اما درباره بیت دوم تفاوت عمده ای بین برداشت خودم و برداشت ایشان نیافتم.با پوزش، متوجه منظورتان نشدم اشتباهم کجاست.
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۳/۰۹ - ۰۰:۵۹:۴۹
مردم به این دلایل می نمی نوشند: یا به این دلیل که دستشان تنگ است یا از ترس رسوایی و یا به خاطر عواقب مستی، ولی من به این دلایل نیست که می نمی نوشم، که باید برای می گساری دلیل داشته باشم، برای یافتن شادی باید بنوشم که چون تو بر دلم نشستی شادی از آن منست و من از می بی نیاز. راست می گویید که جناب افشین بیت اول را معنی نکردند، نمی دانم چرا خیال کردم این معنا که گفتم در توضیح ایشان مستتر است! پوزش می خواهم.
user_image
حمید رضا۴
۱۳۹۶/۰۳/۰۹ - ۱۴:۳۳:۳۶
سپاسگزارم روفیای عزیز که اشتباهم را گوشزد کردید و درستش را توضیح دادید.بیت اول را اینگونه فهمیده بودم که اگر برای مثال کسی بگوید: “من غذا را برای مزه اش نمی خورم و فقط برای گرفتن انرژی می خورم”، و تا کسی توضیح نمی داد، دیگر معنای درستش هرگز به ذهنم نمی رسید.این ایام بر شما شاد باد.
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۳/۰۹ - ۱۸:۲۴:۰۸
(:
user_image
رهام
۱۳۹۶/۰۳/۱۳ - ۰۵:۴۷:۲۸
با سلام من هم با نظر عبدالله موافقم چون وقتی خیام میگهمن بی می ناب زیستن نتوانمبی باده کشید بار تن نتوانممن بنده ان دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیرو من نتوانمچطور ممکنه که مشروب را ترک کنه الا مجبور بشه
user_image
سهند
۱۳۹۶/۰۴/۲۴ - ۰۰:۱۵:۴۶
آقا نیمای عزیز نمیگه وقتی شادم، می میخورم بلکه میگه: می میخورم تا شاد و خوشدل بشم. در نتیجه وقتی معشوق کنارش هست ( نهایت خوشدلی) دیگه نیازی به می خوردن نیست.
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۶/۰۸/۱۷ - ۱۶:۵۰:۰۳
بسیار از جناب امین کیخا سپاسگزارم که کیاده و کیادگی را به من آموختند . قبلاً نمی دانستم
user_image
moslem
۱۳۹۶/۱۱/۱۲ - ۱۱:۳۹:۱۹
بعضی کامنت ها رو خوندم - فک میکنم افشین و روفیا مفهوم شعر رو درست رسوندن. تشکر.
user_image
رضا بسطامی
۱۳۹۷/۰۱/۰۶ - ۱۴:۴۶:۴۳
معنی این رباعی همان ضرب المثل ما نخورده مستیم هستش
user_image
یوسف
۱۳۹۸/۰۴/۰۴ - ۱۴:۰۹:۲۱
به نام آن مهربان و با ذکر و یاد حکیم گرانقدربا احترام به همه دوستان و عزیزانی که نظر خودشون رو بیان کردند. احساس کردم باید دین خودم رو با عنوان کردن درکم از این رباعی به حکیم عزیز ادا کنم. قریب به 22 ساله که من در مورد تک تک رباعیات حکیم تحقیق کردم و تامل کردم. همونطور که مستحضرید در مورد حکیم چندین روایت وجود داره عده ای گفتن میخوار بوده عده ای گفتن نبوده عده ای گفتن ریاضی دان بوده و منجم عده ای گفتن شاعر بوده. هر سه این روایت ها درست هستن. حکیم به دنبال اسرار هستی و نیستی شدیدا وابسته به می بوده چرا که در رباعی میگه من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بار تن نتوانم. من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم. این نشون میده که با می زندگی میکرده. اما در رباعی بالا حکیم به بیداری روحانی میرسه و به خداوند نزدیک میشه. و در واقع قطع مصرف میکنه چون از جام الست مست میشه. وجودش سرخوش از عشق خدا میشه و به همین دلیل میگه اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم.با سپاس از گنجورپاینده باشید.
user_image
عبدالله
۱۳۹۸/۰۹/۲۱ - ۱۳:۲۳:۲۵
دوستان همانطور که خیام میگه من بی می ناب زیستن نتوانم و تا آخررباعی به این معنی هست که بدون می زندگی براش ارزشی نداره پس تنها دلیلی که دراین لحظه این شعر را میگه اینه که اززندگیش راضی نیست این لحظه و توضیحات را در قبل هم داده ام که دوستان دقت کنند
user_image
معصومه فتحی
۱۳۹۸/۱۰/۱۴ - ۰۶:۱۴:۲۵
در اصل این رباعی متعلق به کمال‌الدین اسماعیل است
user_image
xfanex
۱۳۹۹/۰۴/۲۶ - ۱۴:۱۵:۰۶
خیام ننشسته یه نفس همه رباعیاتشو شب تا صب نوشته باشه ممکنه اونجا که گفته بدون می نمیتونم تو جوانیش بوده و این رباعی رو تو 70 سالگی گفته باشه ذهن مدام در حال رشد کرن اون زمان نیازش خوردن بوده الان دیگه نیازی نیست در کل هرکی هرجور دوسداره برداشت میکنه
user_image
شراب
۱۳۹۹/۰۶/۰۸ - ۱۹:۵۷:۳۳
]چرا لینکهای ترجمه اشعار رو نمیگذارید به جای اسم خواننده ای که شعر را اجرا کرده؟
user_image
فرزاد
۱۳۹۹/۱۱/۰۵ - ۰۷:۲۱:۴۱
سلام منظور از می در اشعار عرفانی چیز دیگریست مایه تأسف است که خیام در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب به عنوان یک شاعر ملحد و شهوت طلب و یک مست لایعقل که تنها شوق او شرب خمر و برخورداری از لذات دنیوی است، شناخته شده است. و این همان اشتباه رایجی است که به طور کلی در باب تصوف رخ داده است. در حقیقت مردمان خیام را (با قیاس به نفس) از دیدگاه خود نگریسته اند سؤالی که اغلب طرح می شود، این است که پس از این همه مدح و ثنای شراب و عشق در رباعیات چیست؟
پاسخ این است که این الفاظ و نظایر آن استعارات و کنایاتی است که در زبان صوفیان معانی خاص دارد و از جمله شراب و مستی کنایه از لذت روحانی است و عشق پیوند درستی و اخلاص و ارادت و بندگی انسان در پیشگاه معشوق ازل است.خیام دانش و معرفت خود را به جای آشکار کردن در پرده های گوناگون مستور داشته (و پرده از اسرار نهان بر نداشته است) و تصور غربیان از خیام به عنوان مردی بیکاره و عیاش تصوری باطل و بیهوده است؛ زیرا این همه خرد و حکمت در رباعیات با آن درجه از کم عمقی و ظاهرپرستی در تناقض آشکار است.
user_image
بهراد معظمی گودرزی
۱۴۰۰/۰۵/۲۱ - ۰۴:۴۷:۵۶
رباعیات خیام زبان عاشقانه ندارن، زبان خیام زبانیه مثل زبان ریاضی، عاری از احساس و تغزل؛ زبان شعر خیام مثل تیغ جراحی می‌بره و می‌ره، اندرز می‌ده اما نه مثل سعدی با زبان شیرین و لطایف‌الحیل، بلکه برنده، مهلک، مثل شوک دادن در اتاق عمل؛ در پی اون هست که مخاطب رو به خودش بیاره، هان، هش دار، آگاه باش و... اما در عین حال تعداد اندکی رباعی عاشقانه و تغزلی هم راه پیدا کردن در رباعیات خیام که بنظر می‌رسه باید با دیده ی تردید بهشون نگاه کرد. در بین اون ۱۳ رباعی مونس الاحرار که میشه گفت معتبرترین رباعیات منتسب هستن تنها یک رباعی هست که کمی به تغزل نزدیک میشه که اونهم بلافاصله جاش رو به همون زبان تنبهی میده. اونجا که میگه: وقت سحر است خیز ای مایه ی ناز نرم نرمک باده خور و چنگ نواز کانها که بجایند نپایند بسی وانها که شدند کس نمی آید باز می‌دونیم که یه عاشق هیچوقت نمیاد معشوقش رو نصیحت کنه که : پاشو می بخور تا نمردی🙂😉 بقول حافظ: هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت  پس در اینجا هم زبان خشک فلسفی زبان تغزل رو به حاشیه رونده و نمی‌توان زبان تغزل و عشق ورزی حافظ وار استنباط کرد و احتمال میره این رباعی تغزلی از خیام نباشه (من می نه ز بهر تنگدستی نخورم‌...)
user_image
پ د
۱۴۰۱/۰۴/۲۴ - ۱۵:۵۱:۳۰
با درود فراوان، نمی دانم که متن شعر فوق از کدامین منبع و مرجع و یا نسخه دستنویس یا چاپی و غیره است، اما اشتباهی که در مصرع آخر بیت دوم اتفاق افتاده، کل رباعیات را زیر سؤال می برد! نادرست: اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم درست: اکنون که تو در برم نشستی نخورم با آرزوی بهترین ها  
user_image
Ali Hoseni
۱۴۰۱/۱۰/۰۲ - ۱۴:۴۶:۵۹
با سلام با توجه ب معنیهای زیاد برای بیت اخر خواستم نظرمو بگم،بنظرم بیت دوم دو معنی بیشتر نمیتونه داشته باشهیک میگه من شراب و برای شاد بودن میخوردم الان ک تو دلم نشستی دیگه نیاز ب شرابم ندارم و معنی دوم میگه من شرابو برای شاد بودن میخوردم الان ک شما تو دلم نشستی و از همیشه شاد ترم نخورم؟؟؟
user_image
جمال الدین حسین پور
۱۴۰۲/۰۳/۱۲ - ۰۷:۳۷:۳۵
به نظر من این شعر رو خیام نگفته و اصلا به حال و هوای اشعار خیام نمیخوره برای مثال به این رباعیات توجه کنید برخیز بتا بیا ز بهر دل ما  حل کن به جمال خویشتن مشکل ما  یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم  زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما یا در جای دیگری میفرمایند خیام اگر ز باده مستی خوش باش  با ماه رخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است  انگار که نیستی چو هستی خوش باش  
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۲/۰۴/۱۵ - ۰۷:۳۲:۴۷
سلام بر عزیزان و یاران  مجنون ز فراق لیلی اش  مجنون شد  وز هجر, هزار قلب عاشق خون شد  شادی منم از می و مطرب نبود  یار آمد و غم ز ملک دل بیرون شد  سپاس از عزیزان