خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۱۴۱

۱

رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین

نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

۲

نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین

اندر دو جهان کرا بود زهره این

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 68
زهرا بهمنی :
داوود ملک زاده :
علی قلندری :

نظرات

user_image
م-ع
۱۳۸۷/۰۳/۱۴ - ۰۱:۳۰:۰۱
میگوید رندی را دیده که بر اسب زمین نشسته وذهن او فارغ از کفر ودین وحق ویقین و.. بوده ومیگوید چه کسی چنین زهره وجرئتی دارد؟وقتی ذهن کسی همچون کاغذ سفید گردد یعنی از همه آموخته ها وبرچسب هاوتحمیلات وتلقینات پاک وآزادشود مصداق حکایت این رند میگردد وآدم معمولی زهره وتوانائی رسیدن به این حالت حیرت انگیز را ندارد انسان منهای مکتسباتش( باحفظ هشیاری )موجودی شگفت وخارق العاده میشود در این حال با نفس کل جهان (نه با محیط اجتماعی وتاریخی وجغرافیائی خاص) هم آهنگ وهمدم است
user_image
مهاجر
۱۳۸۷/۰۵/۲۸ - ۰۲:۵۳:۰۲
با سلام شاید یکی از جسورانه ترین اظهارات خیام همین رباعی باشد ، او در این رباعی خود را معرفی کرده و جایگاه فکری خویش را به تصویر کشیده ، هم اوست که در بین متفکران و فیلسوفان چننین جرئتی دارد و بدون تعلقات دنیوی و ظاهر نمائی ،رهیده از همه چیز و همه کس،میتازد بر جبن و مصلحت اندیشی. انسان را در تارک دنیا می بیند و سئوال چرائی میکند . براستی این رند چرا انسان را از دو جهان برترو فراتر می داند ؟
user_image
فرهاد
۱۳۸۹/۰۹/۱۶ - ۰۲:۲۹:۳۸
فقط خودت خیام!
user_image
Tox
۱۳۹۱/۰۳/۱۶ - ۱۵:۰۱:۵۲
یکی از بهترین رباعی ها که فلسفه ی خیام رو نشون میده. به نظر من بحث اینه که بهترین راه و شیوه زندگی،‌ لذت بردن از اون هست. و این لذت بردن از زندگی جز با آزاد بودن و فارغ بودن به دست نمیادشادی برای خود زندگی کردن است...
user_image
فهیمه
۱۳۹۱/۰۴/۰۴ - ۱۰:۳۶:۰۳
منم میگم فقط خودت خیام،فقط خودت.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۰۹ - ۰۶:۲۱:۳۵
دنیا از دنی است یعنی زبون و پست و فارسی ان دیرند است یعنی انچه به درازا کشیده است و د ن ی به عربی معنی امدن میدهد دنیا به لری معنای گوسفند میدهد و ربطی به دنیا که جهان است ندارد جهان را برخی جهنده و از دست رونده ترجمه کرده اند که البته این گونه نیست و از همان کیهان است ، برای اینکه کامل بشود پست با base همریشه است و یک لغت هستند زیرا base که معنی پایه میدهد در واقع یعنی پایین هر چیزی ، به گویش همدانی پیس یعنی بد انهم همین لغت است یعنی base و پست ، زهی شکر پاره پارسی
user_image
ا.ا
۱۳۹۴/۰۷/۱۶ - ۱۰:۲۲:۴۲
سلام تفسیر و شرح حال این رباعی مورد توجه من نیست ولی احساس میکنم شر حالی از انسان هایی مثه خودم است
user_image
شهرزاد صادقی
۱۳۹۴/۰۸/۰۲ - ۱۸:۰۹:۰۶
در واقع خیام می گوید کسی که از همه ی وابستگی های این جهان رها است، بالاترین قدرت ها هم توانایی مقابله با او را ندارند (عادی یا خارق العاده) و نمی توانند او را به اطاعت وادارند. اینگونه است که می تواند همه چیز را به هیچ بگیرد و جهان را به زیر نگاه خود خرد کند چرا که نگاهی به آن نمی اندازد. در این شعر <که را بود زهره این؟ معنی چه کسی جرئت مقابله با او را دارد می دهد نه چه کسی جرئت او را دارد. زهی خیام که کسی زهره ی مقابله با او را ندارد حتا بعد از 7 قرن.
user_image
پیمان
۱۳۹۴/۱۱/۲۴ - ۱۸:۲۵:۳۳
واقعا متوجه منظور خیام نمیشید؟ چقدر زهره داشته که اونموقع آتئیست بوده.
user_image
تضمینی
۱۳۹۴/۱۱/۲۵ - ۰۵:۲۲:۰۳
پیمان جانشما و کسانی که مثل شما هستند خسته نمی شوید که این اندازه به خیام اهانت می کنید؟اگر از بحث علمی چیزی حالی تان می شود باید بدانید در بحث علمی، چیز مستند معتبرتر است از چیز مشکوک.خیام کتاب هایی در باب خداشناسی نوشته و تاریخ زندگی اش تا لحظه ی مرگ در دست است. این ها مستند است و نشان می دهد وی خداپرست بوده، اما این رباعی و سایر اشعاری که به وی نسبت داده شده، مشکوک است.بعد شما با چیزهای مشکوک، جهان بینی خیام کبیر را تشخیص می دهید و چیزهای یقینی را وا می نهید؟به نظر شما کدام عاقل اینگونه کاری می کند؟بماند که حتی اگر خیام، ناخداباور بود باز هم اشعار وی «دلیل» آرامش بخش برای ناخدا باوران نبود.چون همین اشعار خیام از اول تا آخر حتی یک دلیل راستین در نفی معاد و خدا و قیامت ندارد.این که مثلا می گوید کسی نرفت تا خبر باز بیاورد و امثال این گونه استدلال ها، چند هزار سال است که نزد خردمندان، جزو حرف های نابخردانه و مضحک است.سعی کنید همیشه محکم و استوار حرکت کنید. چه در مسیر حق و چه در طریق ناحق.نمی گویم خداباور شوید. اما اگر هم بی دینی را دوست دارید، سعی کنید پشتوانه ی خوبی داشته باشد، نه اینکه دل خوشانه و هر دم بیلی به چیزی دل ببندید.یا حق
user_image
همیشه بیدار
۱۳۹۴/۱۱/۲۵ - ۱۶:۵۰:۵۲
مطابق آخرین تحقیقات، عمر خیام در پنجشنبه 12 محرم سال 526 در سن 83 سالگی در نیشابور درگذشت. امام محمد بغدادی ـ داماد خیام ـ مرگ وی را چنین حکایت می‌کند، مطالعة الهی از کتاب الشفا می‌کرد، چون به فصل واحد و کثیر رسید، خلال دندان طلایی را که با آن دندان پاک می‌کرد، در میان اوراق موضع مطالعه نهاد و گفت مرا که جماعت را بخوان تا وصیت کنم. چون اصحاب جمع شدند و به شرایط وصیت قیام نمودند، به نماز مشغول شد و از غیر اعراض کرد تا نماز [خفتن بگذارد و روی بر] خاک نهاد و گفت: خدایا به درستی که من به اندازه توانم تو را شناختم، پس مرا بیامرز، که معرفت من به تو تنها وسیله آمرزش من است به سوی تو. و جان تسلیم کرد.
user_image
تضمینی
۱۳۹۴/۱۱/۲۶ - ۱۴:۴۲:۳۷
تشکر از توضیحات تکمیلی ات همیشه بیدار عزیز. لطف نمودید.
user_image
دانم که ندانم
۱۳۹۵/۰۱/۲۴ - ۱۲:۵۳:۲۶
منظرت می‌خواهم که فارسیم تکمیل نیست، چون من خارجی‌ام. یک سوالی دارم راجع به آخر این رباعی. «اندر دو جهان کرا بود زهره این» یعنی چه؟ یعنی برای کدام دنیا این دنیای ما میشود زهره؟ برای توضیح متشکر میشوم.
user_image
میتی
۱۳۹۵/۰۲/۰۳ - ۲۰:۲۷:۰۲
روباعیات خیام و بویژه همین رباعی بهترین بیانگر اندیشه وی هستند. شما دین خویان و خداپرستان دغلکار بهتر است زحمت خود کم دارید و از خاگپاشی به او و افکارش دست بکشید. ماله هایتان را غلاف کنید و فقط بکار صافکاری عقاید پوسیده و هپروتی خود گیرید. خیام جهان را پوچ میدید و زندگی را هدیه ای زودگذر میدانست. او نه تنها به خدا و پیامبرانش اعتقادی نداشت حتی طبیعت و گردون را به سخره میگرفت. خیام یک ستاره شناس و ریاضیدان بود و دانش او دریچه ذهن او را بسوی ناخداباوری گشود.
user_image
رهگذر
۱۳۹۵/۰۲/۰۳ - ۲۳:۴۲:۰۵
میتی گرامی سلام.انسان، در این دنیا با اختیار آفریده شده و کسی را مجبور نکرده اند خداپرست باشد یا ناخداپرست. حتی اگر در ظاهر اجباری هم باشد انسان در قلب و عقل خودش اختیار مطلق را داراست.به خاطر همین اگر هم خیام به این رتبه رسیده که منکر خدا و قیامت شود، نمی شود به خاطر خیام، همۀ دین داران -به قول شما دغلکار- ترک دین کنند.چون حقانیت دین با دانشمندان نیست زیرا صدها دانشمندان مثل خیام و بزرگتر از او، خداپرست بوده و خداپرست مرده اند.حقانیت خدا و عدم حقانیت او، وابسته به دلیل و برهان است و اگر شما در اشعار خیام استدلال واقعی و برهان حقیقی دیدید عقل حکم می کند که ناخداپرست بمانیدو اینکه اجازه بدهید اگر کسی استدلال محکمی در این اشعار بر نفی خدا ندید، همچنان دین دار دغلکار باقی بماند.با تشکر از نظر شما دوست گرامی.
user_image
رضا
۱۳۹۵/۰۴/۳۱ - ۰۰:۱۹:۱۴
با درود بی پایانحافظ می فرماید:جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنهچون ندیدند حقیقت ره افسانه زدندیا مولانای سخن می فرماید:هر کسی از ظن خود شد یار مناز درون من نجست اسرار من
user_image
مهیار
۱۳۹۵/۱۱/۰۷ - ۰۱:۵۹:۱۸
نیاز نیست راه دور بریم آب در کوزه ست.خود استاد خیام میگن(اجرام که ساکنان این ایواننداسباب تردد خردمندانندهان تا سر رشته ی خرد گم نکنیکانان که مدبرند سرگردانند.)اسرار ازل را نه تو دانی و نه من...
user_image
حسن پاکار
۱۳۹۵/۱۱/۱۷ - ۱۳:۴۸:۰۵
خنگ در این رباعی همان خُنگ است که به معنای گوشه (زاویه، رباط، بیغوله) می باشد و منظور همان پاتوق عارفان، زاهدان و شاعران بوده است
user_image
رها
۱۳۹۵/۱۲/۰۸ - ۰۲:۴۸:۰۰
تضمینی جانچند نکته:1-ظرفیت اجتماعی انسان ها می طلبد که اعتقادات مختلف محترم باشند و آتئیست شمردن خیام فارغ از بودن یا نبودن وی اهانت تلقی نشود.2-ثانیا شخص خیام و مسلمان و مسیحی و ملحد بودن ایشان برای ما چه اهمیتی دارد؟ ارزش و اهمیت دانشمندان و انسان های بزرگ تاریخ برای ما در این است صاحب تفکر بوده و فیلدها و زمینه های فکری و ایده های جدیدی ارایه و به دایره المعارف بشریت افزوده اند. اثبات و تایید اعتقادات شخصی با استناد به وجه تشابهمان با خیام و گالیله و انیشتین و ... در داشتن آن اعتقادات نشان از بی تفکری ما دارد. اصالت فکر و عقیده و نظر در صاحبان آن ها نیست، بلکه در استدلال و پشتوانه عقلی شان است.حال :در هیچ یک از اشعار خیام سخنی مبنی بر نفی خدا ندیدم. اینجا نیز رند (به گمان من خودش را توصیف می کند) را از آن رو دارای زهره میخواند که خدایی هست. که باعلم به وجود شیر درقفس، پریدن داخل ان زهره میخواهد. آری خیام خداشناس و خدا باور بوده است، ولی آیا خداپرست و خدابنده هم بوده است؟
user_image
طاهر
۱۳۹۶/۰۲/۰۴ - ۲۲:۰۸:۵۰
اگر از نگاه تصویرسازی و ایماژپردازی به این رباعی بنگریم، با تصویر «بودای نشسته» مواجه می شویم. همان که در مجسمه های بودا هست. توصیفی که خیام از باورهای این شخص «نشسته بر خنگ زمین» بیان می کند هم با عقاید بودایی و رها کردن اندیشه از همة وابستگی ها و تعلقات همخوانی دارد. با توجه به حضور آئین بودایی در گذشتة منطقة ما بعید نیست که منبع الهام خیام در این رباعی همان تصویر مجسمة بودای نشسته و باورهای مربوطه بوده باشد.
user_image
علی
۱۳۹۶/۰۳/۲۶ - ۰۸:۴۳:۰۴
بنظر من هیچ کدام از شعرای بنام ایران را نباید با خیام مقایسه کرد او یک نابغه بتمام معناست یعنی همزمان که فیلسوف است ساینتیست هم هست و اندک نوابغی در جهان پدیدار شده اند که اینگونه بوده اند . یک فیلسوف سئوال میکند ولی یک ساینتیست باید تجربه کند یک فیلسوف ممکن است پیشگویی هم بکند ولی یک ساینتیست به زمان خال هم به دیده شک مینگرد .تلفیق این دو با هم یک شاهکاری است که شخصیت خیام را ساخته است...
user_image
بهرام
۱۳۹۶/۱۲/۲۳ - ۱۱:۰۰:۳۵
جناب بهاءالدین خرمشاهی هم گفته‌اند که این شعر از خیام نیست.
user_image
رضا ذوالفقاری
۱۳۹۷/۰۲/۰۸ - ۰۰:۴۸:۲۸
منظور ستاره زهره است که در آسمان از همه درخشان تر است و میگویداگر کسی اینگونه باشد مانند این رند فرقش با بقیه مثل نسبت نور و روشنی ستاره زهره با بقیه ستارگان آسمان است یعنی مانند اکثر ستارگان که نورشان در سطح هم است اکثر مردم هم مانند هم بنده ی تقلید هستند و مانند ان رند نیستند که کمتر کسی هست،،،و اکثر زَهره خوانند ستاره زهره اشتباه است
user_image
علی محمدی
۱۳۹۷/۰۲/۲۹ - ۱۴:۰۰:۱۳
با احترام به همه نظرات به زعم بنده در مصراع اخر جناب خیام از دو جهان گفته اند پس شخصی که به معاد اعتقاد دارد را نمیشود بی دین فرض کرد.
user_image
فرهاد بیران
۱۳۹۷/۰۳/۲۷ - ۱۶:۱۹:۳۷
رباعیات خیام انسان را به وجد می‌آورد و گر چه از نظر مذهبیون خالی از جهان‌بینی توحیدی است، اما این موضوع از زیبایی رباعیات وی نمی‌کاهد. در برابر خیام با دو طایفه مواجهیم. خداباوران متعصب و خداناباوران که هر دو کوشیده‌اند خیام را از طایفه خود بدانند. گروه اول با تفسیرهایی با بنیان متزلزل و غیر مستند خیام را عارف دانسته و گروه دوم از روی همان ظاهر ابیات حکم به آتئیست بودن وی می‌دهند.قومی متفکرند در مذهب و دینقومی به گمان فتاده در چاه یقینمی‌ترسم از آن‌که بانگ آید روزی کی بیخبران راه نه آنست و نه این
user_image
من میدانم که هیچ نمیدانم
۱۳۹۷/۱۱/۱۰ - ۱۵:۵۷:۳۵
قومی متفکرند در مذهب و دین؛ قومی به گمان فتاده در راه یقین؛ میترسم از ان که بانگ اید روزی؛ که ای بیخبران راه نه ان است و نه این...
user_image
کریم
۱۳۹۸/۰۲/۲۹ - ۱۹:۱۰:۰۲
نام این رند " نیچه " است.
user_image
ساکت
۱۳۹۸/۰۵/۱۶ - ۰۸:۵۶:۰۳
خیام در این رباعی از شخصی خلوت گزیده سخن به میان آورده که نه به دین دلبسته است نه به دنیا، نه به کفر میاندیشد نه به اسلام، نه مدعی رسیدن به حقیقت و یقین است و نه مقید به آداب شریعت و دین و در مصرع آخر بر نادر و انگشت شمار بودن چنین اشخاصی تأکید کرده است. کسی که زهره شنا کردن بر خلاف جهت جریان آب را دارد.
user_image
ساکت
۱۳۹۸/۰۵/۱۸ - ۰۱:۲۷:۰۸
از ارتباط ظریفی که بین کفر و اسلام با دنیا و دین در مصرع دوم و حق و حقیقت با شریعت و یقین در مصرع سوم وجود دارد نباید غافل بود، چرا که کفر با دنیا و اسلام با دین و حق با شریعت و حقیقت با یقین مرتبط است.
user_image
آیینه
۱۳۹۸/۰۵/۳۱ - ۰۹:۳۵:۵۵
پیمان عزیزاطلاعی ندارم که خیام آتئیست بوده با خدا باور. و نمیدانم که این شعر واقعا از خیام است یا منسوب به اواما چیزی که از این شعر میشود نتیجه گرفت آتئیست بودن ساعر نیست!اشاره به "دو جهان" در قاموس یک ناخدا باور چه معنی دارد؟چرا یم آتیست میگوید در دو جهان؟اما در باره نفی کفر و اسلام و... اگر نگاهی به اشعار عطار و مولوی و عراقی که بزرگان عرفان ایرانند بیاندازید آنها هم به این معنی اشاره دارند . مگر اینکه معتقد باشید آنها هم آتیست هستند!
user_image
حسین ش
۱۳۹۸/۱۱/۲۱ - ۱۴:۱۵:۲۹
آقای تضمینی من شما را نمی شناسم و نمیدانم اطلاعات علمی تان چقدر است. ستاره شنا سان نابغه مثل خیام اینشتین و ها کینگ و دیگران که فهم بهتری از دنیا دارند به خدای ساختگی مذهب که جز یک بت خیالی چیز نیست اعتقاد ندارند و این شما هستید که به خیام نابغه تهمت خدا پرستی و مسلمان بودن میزنید آقای پیمان درست می گویند و شما غلط میگویید.
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۲/۱۲ - ۲۱:۰۸:۳۰
در واقع اون رندی که خیام اینجا گفته شخص خودش هست
user_image
خسرو
۱۳۹۹/۰۳/۲۶ - ۱۳:۲۵:۱۴
این رباعی اصلا از خیام نیست. این رباعی از شیخ سنجان خوافی یا شاه سنجان خوافی است. وقتی اشتباهی شکل گرفت و اثری سحوا و عمدا به نام کسی منسوب شد، بقیه انسانها دچار اشتباه میشوند و کسی دیگر را که صاحب اثر نیست، صاحب اثر تصور میکنند.
user_image
کیوان
۱۳۹۹/۰۳/۲۶ - ۱۶:۵۱:۲۶
این یک دروغ بزرگ است که این ربایی از خیام است و متاسفانه اکثر عوام هم باور کردند.
user_image
سینا
۱۳۹۹/۰۴/۰۸ - ۰۸:۱۸:۳۵
این رباعی عمیقا عرفانی هست و مرا بیشتر یاد بایزید بسطامی می اندازد! و صد البته از خیام نیست! و بسیار نامتناسب است با دیگر رباعی های ایشان. ببینید. یک حکایت از تذکره الاولیا در ذکر احوال بایزید این جا می آورم تا معلوم شود که واقعا این رباعی چه میگوید: بایزید در راه می‌شد. کله سری یافت بر وی نوشته: صم بکم عمی فهم لایعقلون. نعره ای بزد، و برداشت، و بوسه داد، و گفت: سر صوفئی می‌نماید در حق محو شده و ناچیز گشته نه گوش دارد که، خطاب لم یزلی بشنود؛ نه چشم دارد که جمال لایزالی بیند، نه زبان دارد، که ثنای بزرگواری او گوید؛ نه عقل و دانش دارد، که ذره ای معرفت او بداند. این آیت در شان اوست.
user_image
سینا
۱۳۹۹/۰۴/۰۸ - ۰۸:۳۷:۴۵
کمی بیشتر توضیح میدهم. مثلا شما بروید به مجموعه رباعیات عطار «مختار نامه» سری بزنید باب «در بیان آنکه آنچه نه قدم است همه محو عدم است» تا ببینید که منظور چیست از مفهوم اصلی این رباعی یعنی مستغرق حق شدن و رسیدن به نوعی مستی که هیچ چیز جز او را ندانند. و دوستان هم با توجه به ذهنیتشان از خیام تفسیر های عجیبی گفته اند برای این که با فلسفه اصلی خیام انطباق پیدا کند. بهتر است اول این احتمال که از خیام نباشد بررسی کنید. با این که رباعی عرفانی الحق زیبا و پرشوریست ولی صد البته که از خیام نیست و در اینجا تافته جدابافته ایست.
user_image
محمد علی جاهدی
۱۳۹۹/۱۲/۲۹ - ۲۱:۰۹:۴۸
در این رباعی خیام گذری می‌کند بر ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه در رهن شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و از آتش و آبخیام در تمام طول عمر خود را تفسیر می‌نمود و آن شخص رند نیز خود ایشان بودند که از زهدان سالوس نیز گوی سبقت را ربوده بودند
user_image
احمد نیکو
۱۴۰۱/۰۲/۰۵ - ۰۸:۰۱:۴۰
این رباعی در فهرست مجموعه رباعیات مولانا (دیوان شمس) به شماره 1479 آمده است.
user_image
بهنام بهادری
۱۴۰۱/۰۴/۱۸ - ۰۴:۴۱:۱۷
دوستان که اصرار دارن بگن خیام خدا و قیامت و این چیزا رو قبول داره این رباعی دقت کنید. زآن پیش که بر سرت شبیخون آرند فرمای که تا بادهٔ گلگون آرند تو زر نه‌ای ای غافل نادان که تو را در خاک نهند و باز بیرون آرند        
user_image
Ali Hoseni
۱۴۰۱/۱۰/۰۲ - ۱۵:۰۳:۳۷
بعضی از دوستان میخوان بگن خیام خداباوار بوده و شاید از خیام بپرسی اول ازت بپرسه منظور از خدا چیه،دوستان توصیه میکنم خدایی ک الان در سال 2022 دارید بپرستید و بندگی کنید و مزاحم دیگران نباشید و دیگرانم مزاحم شما نمیشوند شاید در اینده خدایی ساخته شد که بر منطق امثال من هم وابستگی بیشتری داشت و مام انموقع بندگی را استارت خواهیم زد با سپاس
user_image
Behzad Behzadi
۱۴۰۱/۱۱/۰۲ - ۱۱:۲۳:۳۱
درود  عرض ادب و احترام ادیبان جان برداشت بنده ی ناچیز از رباعیات خیام و بخصوص این رباعی این است که خیام، وجود خالق جهان هستی را به یقین و باور رسیده است.اما  دنیای بعد از مرگ و وعده های ادیان را پوچ و بی اساس میداند. در واقع مثل خیلی از دانشمندان و فلاسفه ، هدف از آفرینش  و راز خلقت را به درستی نمی‌داند .و آنقدر  شجاع و راستگو هست که بدون هیچ ابایی، رک و روراست و در قالب چند جمله ی ساده و بدون پیچ و خم و ایهام و استعاره ای نظرش را بیان می‌کند.و چون این دنیای مادی را پست و تهی میداند و عمر آدمی را در قیاس با عمر کیهان کوتاه و ناچیز ،چند صباح زندگی را ارزش‌  اندوه و افسوس خوردن نمیداند و همگان را سفارش به خوشدلی و شاد زیستن میکند. گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان برداشتمی من این فلک را زمیان از نو فلکی دگر چنان ساختمی که آزاده بکام دل رسیدی  آسان 
user_image
محمد سلماسی زاده
۱۴۰۱/۱۲/۱۵ - ۰۳:۱۳:۲۷
خنگ این جا به معنای بیغوله و خرابه است
user_image
Ali Sarhaddi
۱۴۰۲/۰۲/۰۹ - ۲۱:۲۰:۳۷
سلام این رباعی رو خیلی دوست دارم به یاد فردیت یونگ و تجرد مسیح و تزکیه ی بودا میفتم: رندی را دیدم که بر اسب زمین نشسته است و پروای دنیا و دین و کفر و یقین و حق و حقیقت و .... ندارد خب حالا چرا باید ترسی در وجودش باشه و از کسی بترسه؟ بنظرم این عین آزادگی ست هرچند شخصا معتقدم خداپرستی از آزادگی بالاترست.
user_image
کامران هیچ
۱۴۰۲/۰۴/۲۴ - ۱۰:۱۴:۳۰
باز بگویید خیام مسلمان بوده    بابا دست از سر خیام بردارید برید کتابهای مطهری رو بخونید 
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۲/۰۶/۱۱ - ۱۵:۱۸:۴۷
سلام بر همراهان جان  «نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین  نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین » خیام بیا راست بگو،کج بنشین  کی همچو کسی پای نهادست زمین  سپاس از توجه دوستان
user_image
محمد سلماسی زاده
۱۴۰۲/۰۸/۰۱ - ۰۱:۱۳:۳۹
رهایی مقدم برهمه چیز است ، شریعت ، حقیقت ، طریقت ، کفر و اسلام و دنیا و دین می توانند خود مانع رهایی باشند ، چاره در گشودگی و رهایی است
user_image
پریشان
۱۴۰۳/۰۴/۲۲ - ۱۰:۵۵:۴۶
خیام نه آتئیست بوده نه تئیست. ندانم گرا بوده، در برخی رباعی ها این شکش رو بیان میکنه.