خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۱۴۹

۱

آن قصر که با چرخ همی‌زد پهلو

بر درگه آن شهان نهادندی رو

۲

دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای

بنشسته همی‌گفت که کوکو کوکو

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 70
داوود ملک زاده :
زهرا بهمنی :
نازنین بازیان :
علی قلندری :

نظرات

user_image
امیرعلی
۱۳۸۹/۰۲/۱۰ - ۰۴:۱۵:۴۲
این شعر از اشعار بسیار دل انگیز جناب عمر خیام و بیانگر روحیه شعر وی است.دکتر غلام حسین یوسفی در مورد این شعر در کتاب چشمه روشن توصیف جالبی دارد.از قصری که پادشاهان به آن رو میکردند و امروز فاخته (کوکو) ای بر آن نشسته و نغمه سر میدهد که آن همه کو!؟ کوکوکوکو...
user_image
سارا
۱۳۸۹/۰۹/۲۵ - ۰۷:۵۶:۵۶
حسرت حاصل از گذرا بودن زندگی .
user_image
سجاد
۱۳۹۰/۰۱/۲۳ - ۰۸:۲۸:۵۵
من فکر میکنم اون فاخته خود ما هستیم که وقتی از دروغ و نیرنگ دنیا و مردمش خسته میشیم میریم لب بام شاه عالم میشینیم و ازش میپرسیم اون همه وفا و عشق و محبتی که عطرش عالم رو پر میکنه اون باغ رحمت نامتناهی و اون مکان امن و اسایشی که وعده کردی کو؟ کو؟ کو؟ کو؟ ولی اون لحظه یادمون رفته که در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند اقرار بندگی کن و اضحار چاکری
user_image
معصومه
۱۳۹۰/۰۱/۲۹ - ۰۰:۵۴:۵۴
اگه معنای این شعرو دریابیم پله پله تا ملاقات خدا میریم
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۱/۰۲/۳۰ - ۰۴:۱۹:۴۴
همیزد باید جدا نوشته شود چون در اینجا یک قید و یک فعل مجزا هستند : همی زد
user_image
غلامحسین مراقبی
۱۳۹۱/۰۸/۱۶ - ۰۲:۵۸:۵۳
با درودخیام در این چهارپاره، همچون دیگر سروده هایش، به استادی و زیبایی از موسیقی وازه و حرف بهره گرفته: پاره نخست: قصر و چرخ؛ هر دو نامواژه داری یک آوای زبر( َ ) و دو حرف ساکن اند.دوم: بهره گیری شاعر از تکرار و ضرب آهنگ( کو )و به راستی( بر درگه او شهان نمودندی رو) ما را به یاد خاقانی نمی اندازد؟این است همان درگه کو را ز شهان بودیدیلم ملک بابل، هندو شه ترکستانبنگریم که خیام این همه زیبایی، موسیقی و اندیشه را در تنها یک رباعی به استادی نشانده
user_image
غلامحسین مراقبی
۱۳۹۱/۱۲/۱۹ - ۰۴:۵۲:۱۳
با درود به کوشندگان گنجور و حاشیه نویساندر حاشیه پیش، همانندی این چهارپاره زیبای خیام و بیتی از ایوان مدائن خاقانی را یادآور شدم.می افزایم که خاقانی در منشآت اش، خیام را می ستاید و جایگاه بلند او را باز می گوید. نیز خاقانی در سوگ سرودی از عمویش، از خیام به نیکی یاد می کند.
user_image
علیرضا
۱۳۹۲/۰۲/۱۳ - ۱۵:۳۱:۰۵
صدای فاخته که شب بر ویرانه کوکو میکند مو بر تن آدمی راست میکندخاصه در شب مهتاب..
user_image
احمدی
۱۳۹۶/۰۲/۰۸ - ۰۹:۴۵:۱۸
کجان ان پادشاهان و قصرها ،،،،،،، کنگره دا ویران کنید با منجنیق
user_image
حمید
۱۳۹۷/۰۱/۰۸ - ۰۴:۵۵:۰۳
در بیت اول می تونیم همیزد را جدا بنویسیم یعنی به این شکل «همی زد»
user_image
ساسان فرخزاد
۱۳۹۷/۰۹/۱۲ - ۰۱:۵۰:۰۸
زنده یاد صادق هدایت در کتاب ترانه های خیام، پیرامون این چهارپایه اینچنین می‌گوید:نزد هیچ‌یک از شعرا و نویسندگان اسلام لحن صریح نفی خدا و برهم زدن اساس افسانه‌های مذهبی سامی مانند خیام دیده نمی‌شود شاید بتوانیم خیام را از جملهٔ ایرانیان ضد عرب مانند: ابن‌مقفع، به‌آفرید، ابومسلم، بابک و غیره بدانیم. خیام با لحن تأسف‌انگیزی اشاره به پادشاهان پیشین ایران می‌کند. ممکن است از خواندن شاهنامهٔ فردوسی این تأثر در او پیدا شده و در ترانه‌های خودش پیوسته فر و شکوه و بزرگی پایمال‌شدهٔ آنان را گوشزد می‌نماید که با خاک یکسان شده‌اند و در کاخ‌های ویران آن‌ها روباه لانه کرده و جغد آشیانه نموده. قهقهه‌های عصبانی او، کنایات و اشاراتی که به ایران گذشته می‌نماید پیداست که از ته قلب از راهزنان عرب و افکار پست آن‌ها متنفر است، و سمپاتی او به طرف ایرانی می‌رود که در دهن این اژدهای هفتاد‌سر غرق شده بوده و با تشنج دست و پا می‌زده.نباید تند برویم، آیا مقصود خیام از یادآوری شکوه گذشته ساسانی مقایسهٔ بی‌ثباتی و کوچکی تمدن‌ها و زندگی انسان نبوده‌است و فقط یک تصویر مجازی و کنایه‌ای بیش نیست؟ ولی با حرارتی که بیان می‌کند جای شک و شبهه باقی تمی‌گذارد. مثلاً صدای فاخته که شب مهتاب روی ویرانهٔ تیسفون کوکو می‌گوید مو را به تن خواننده راست می‌کند:آن قصر که بر چرخ همی‌زد پهلو، بر درگهِ او شهان نهادندی رو، دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای بنشسته همی‌گفت که: «کوکو، کوکو؟» آن قصر که بهرام درو جام گرفت، آهو بچه کرد و روبَهْ آرام گرفت؛ بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
user_image
Mahyar
۱۳۹۷/۱۰/۲۷ - ۲۳:۳۴:۴۸
تمام ساختارها ناپایدار هستند
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۸/۰۷/۰۵ - ۰۹:۰۵:۴۹
در این رباعی نیز از همین مضمون استفاده است:سر خیل که خویش را هلاکو می‌گفتبا خلق سخن به چشم و ابرو می‌گفتبر کنگرهٔ سراش دی فاخته‌ایدیدم که نشسته بود و کو کو می‌گفت
user_image
سعید آزادی
۱۳۹۹/۰۲/۰۷ - ۱۲:۵۶:۵۹
شمشیر اسلام از گردن خیام بسیار دور است.
user_image
سعید آزادی
۱۳۹۹/۰۲/۰۷ - ۱۳:۰۱:۵۳
چرا که میفرمایدمی خوردن و شاد بودن آیین منستفارغ بودن ز کفر و دین دین منست
user_image
امیر مستلزم
۱۳۹۹/۱۲/۲۵ - ۰۹:۰۹:۵۷
خیام در این رباعی به ناپایداری دنیا اشاره میکند که ان قصر و پادشاهی که خود عظمت بلندی داشت و به مرز اسمان هم تجاوز می کرد حالا دیگر مکان پرندگانی چو فاخته شده که ندای به پایان رسیدن حکومت و مرگ می دهد
user_image
هادی رسولی فر
۱۴۰۰/۱۲/۰۶ - ۱۷:۳۸:۰۱
سلام مدیریت محترم گنجور  خواهشمند این رباعی رو به شکل صحیح اون تصحیح کنید.  ابتدای بیت دوم دیدم درست است نه دیدیم.  صورت اصلی این مصرع  به این شکل است : دیدم که بر کنگره اش فاخته ای  این شعر رو خیام از زبان عام نمیگه از زبان خودش برای راهنمایی عام میگه،  صورت جمع در ابتدای بیت اول کاملا اشتباه و نا متقارن است.  خیام در تمام رباعیات خود ۸ بار از فعل دیدن استفاده کرده که تمام آنها به صورت مفرد است نه جمع  به عنوان مثال به این مصرع ها توجه کنید :  پیری دیدم به خانه خماری *** در پایه چرخ دیدم استاد به پای *** رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین  *** مرغی دیدم نشسته بر باره طوس  *** دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش   امیدوارم که مورد توجه قرار بگیرد 
user_image
مجتبی احمدی زاده
۱۴۰۲/۰۶/۱۱ - ۰۲:۱۲:۳۵
آفرین باد بر خیام حکیم با این جهان بینی ظریف و لطیف ....مرحبا یا حکیم
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۲/۰۹/۱۶ - ۰۷:۰۷:۳۷
سلام بر دوستان گرامی  بودند بسی مدعیان در دنیا  کز بهت دهان خلق می ماندی وا  گرچشم خرد باز کنی می بینی  جا تر بود و بچه نباشد برجا  سپاس از یاران
user_image
Ahuora Ahuora
۱۴۰۳/۰۱/۱۵ - ۰۷:۵۶:۳۱
پوچ و بی ارزش بودن دنیا در تمام ارکان آن .. .