خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۱۵۶

۱

یک جرعه می کهن ز ملکی نو به

وز هرچه نه می طریق بیرون شو به

۲

در دست به از تخت فریدون صد بار

خشت سر خم ز ملک کیخسرو به

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 73
زهرا بهمنی :
نازنین بازیان :
علی پورزارع :
علی قلندری :

نظرات

user_image
محمد رضا نیک زاد
۱۳۸۹/۱۱/۲۸ - ۱۲:۳۵:۲۴
آنچه متعلق به خود شخص باشد، ارچه حقیر و اندک است،از آنچه در اختیار مردم است و ما در آن تصرفی نداریم، خیلی با ارزشتر است.
user_image
ولگرد
۱۳۹۴/۱۱/۱۵ - ۱۲:۴۹:۴۰
مصراع سوم بدین شکل است: "دُردست به از تخت فریدون صد بار". دُرد (ته نشین شراب) صد مرتبه بهتر از تخت فریدون است.
user_image
بابک چندم
۱۳۹۵/۰۳/۲۴ - ۱۰:۱۰:۳۶
فریدون مشتاق گرامی،با نوشته های جناب خالقی مطلق آشنایی ندارم...ولی فریدون برگرفته است از تریتاونا در اوستا خود بر آمده از تریتا در زبان کهنتر که ایزدی بوده قرنها پیش از زرتشت...کیخسرو نیز کاوی هوسرَوا در اوستاست که به گمانی فقط چند نسل پیشتر از زرتشت می زیسته....حال اگر گمانه زنی محققین پیرامون زمان زرتشت یعنی 1200 الی 1500 پیش از میلاد صحیح باشد دیگر ربطی میان آنان و کورش کبیر(قرن ششم پیش از میلاد) وجود ندارد...نکته ای که باید بدان توجه کرد آنکه شاهنامه از منظر تاریخی دقیق نیست...
user_image
فریدون مشتاق
۱۳۹۵/۰۳/۲۵ - ۰۰:۲۸:۳۰
بابک گرامی، سپاس از نقد شماتعجب می کنم که با استاد خالقی مطلق آشنایی ندارید!! به هر حال فکر می کنم هر کسی درباره اسطوره های ایرانی پژوهش می کند باید با یکی از معتبر ترین و اصولی ترین تصحیح های شاهنامه آشنا باشد.همانطور که شما هم فرمودید شاهنامه از منظر تاریخی دقیق نیست چرا که ارزش اسطوره ای دارد. شخصیت هایی هم که شما نام بردید در واقع شخصیت های اسطوره ای هستند و نه تاریخی. از این رو کار بیهوده ای است که بخواهیم برای شخصیت های اسطوره ای مانند کَوی‌هَئوسروه و ثْرَئیتَونَه زمان دقیق تاریخی پیدا کنیم و بگوییم پیش از هخامنشیان و یا پس از هخامنشیان بودند چرا که اساسا اسطوره ای و داستانی بودند!!! از این منظر باید با اسطوره شناسی آشنا باشیم. اگر از موضوع زمان زرتشت و زمان نگارش اوستا صرف نظر کنیم که اختلافات زیادی در میان پژوهشگران وجود دارد، تردیدی نیست که اوستا در زمان اشکانیان دوباره جمع آوری شده است. فقط اشاره میکنم که برخی از پژوهشگران زمان ظهور زرتشت را همزمان با هخامنشیان می دانند. ولی این موضوع بحث اصلی ما نیست بلکه بحث تحولات و آمیختگی های شخصیت های اسطوره ای با اشخاص تاریخی مد نظر است.همواره داستان ها به مرور تعییر می کنند و آمیختگی هایی با تاریخ پیدا می کنند. در اوستا که شما می گویید مگر چقدر از کَوی‌هَئوسروه یاد شده است؟! بسیاری از داستان هایی که درباره کیخسرو در شاهنامه وجود دارد اصلا درباره کوی‌هئوسروه در اوستا نیامده است! این نشان می دهد که شخصیت های اسطوره ای رفته رفته با شخصیت های تاریخی آمیخته شدند و شخصیت های داستانی به نسبت نوینی همانند کیخسرو شکل گرفتند. نمی توان کیخسرو در شاهنامه را عینا همان کوی‌هئوسروه در اوستا دانست چرا که کیخسرو پس از تحولات فراوان و آمیختگی های فراوان در شاهنامه ترسیم می شود. بلکه صرفا کوی‌هئوسروه در شکل گیری داستان های کیخسرو نقش داشته است. کوروش بزرگ هم در شکل گیری داستان های کیسخرو نقش مهمی داشته است و چه بسی نقش کوروش تاریخی بیشتر بوده است.البته نابودی های بیگانگان نظیر اسکندر مقدونی و سلوکیان در این شرایط نقش داشته است چرا که منابع اصیل به دست ایرانیان نرسید و بیشتر حافظه جمعی یاد و خاطره گذشته را نگه داشت.از این رو تردیدی نیست که حافظه جمعی ایرانیان یاد گذشتگان را در قالب شخصیت های اسطوره ای نگه داشت و در نهایت شخصیتی به نام کیخسرو شکل گرفت که بیشترین آمیختگی را با کوروش دارد. این همان مواردی است که در متن هایی که ارزش اسطوره ای دارند باید مد نظر قرار گیرد.
user_image
سینا ----
۱۳۹۹/۰۴/۱۶ - ۱۴:۳۵:۴۳
بله فریدون مشتاق گرامی - مطالعه روشمند اسطوره ها ما را به خیلی چیزها می رساند. برایم خیلی جالب بود که کیخسرو بیشترین آمیختگی را با کوروش بزرگ دارد. به نظر می رسد قسمت های مهم تاریخ، هر قدر هم دور باشند، از بین نمی روند و از حالتی به حالتی دیگر تبدیل میشوند و خیلی مثال میتوان برای این زد اما مجالش اینجا نیست.
user_image
احمد نیکو
۱۴۰۱/۰۹/۰۹ - ۱۲:۴۵:۴۰
مصرع آخر بدین صورت می باشد: خشت سر خم ز تاج کیخسرو به    
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۳/۰۳/۱۷ - ۱۱:۴۵:۳۶
سلام بر همراهان عزیز  مویی ز تو بر تمام هستی ارزد  صد مهر و مه از ورای پلکت سر زد  ای تکیه زده به قامت تو هستی  تا قد نکنی ،که ملک هستی لرزد  سپاس از همراهان    
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۳/۰۳/۱۸ - ۱۴:۰۲:۳۴
سلام بر دوستان  این رباعی بنظر نا هماهنگ است.مصرع سوم به جمله معترضه میماند.