خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۱۶۷

۱

پیری دیدم به خانهٔ خماری

گفتم نکنی ز رفتگان اخباری

۲

گفتا می خور که همچو ما بسیاری

رفتند و خبر باز نیامد باری

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 76
داوود ملک زاده :
زهرا بهمنی :
نازنین بازیان :
علی قلندری :

نظرات

user_image
will
۱۳۹۹/۰۴/۱۷ - ۱۴:۱۴:۴۲
معنای" گفتم نکنی ز رفتگان اخباری؟"
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۴/۱۷ - ۱۴:۴۵:۰۹
گرامی willگفتم نکنی ز رفتگان اخباریپرسیدم از درگذشتگان{ فوت شدگان} خبری داری
user_image
احمد نیکو
۱۳۹۹/۱۰/۲۲ - ۱۲:۲۷:۰۶
پیری ز خرابات برون آمد مستدل رفته ز دست و جام می بر کف دستگفتا: می نوش، کاندرین عالم پستجز مست کسی ز خویشتن باز نرسترباعی از فخرالدین عراقی شماره 14
user_image
احمد نیکو
۱۴۰۱/۰۳/۲۶ - ۰۲:۴۲:۲۲
متن رباعی شماره ۴۲ از مجموعه رباعیات استاد دکتر الهی قمشه ای: سر مست به میخانه گذر کردم دوش پیری دیدم مست و سبویی بر دوش گفتم که چرا نداری از یزدان شرم گفتا که کریم است خدا باده بنوش بیت دوم رباعی بدین متن هم صحیح است: گفتم ز خدا شرم نداری ای پیر گفتا کرم از خداست رو باده بنوش