
خیام
رباعی شمارهٔ ۱۷۴
۱
گر آمدنم به خود بُدی، نآمدمی
ور نیز شدن به من بُدی، کی شدمی؟
۲
بِه زان نَبُدی که اندر این دِیر خراب
نه آمدمی، نه شدمی، نه بُدَمی
تصاویر و صوت

نظرات
محمود
نگین شکروی
شهرام ۰۷۲۸
بزرگمهر
بهرام مشهور
عابد
ح ا م د
ح ا م د
میهمان
علی
یاسر
امید احمدی بابادی
س.کوروش
احمد نیکو
مجتبی رسولی
احمد نیکو
امیررضا شیرمحمدی
علی زینلی
پاسخ بله است. بله، می آمدم! اگر بگویید نه، نمی امدم! می بینید که در ادامه می گوید ورنیز شدن به من بدی، کی شدمی!؟ الان اگر_ شدن _ رفتن دست خودت بود کی از این زندگی می رفتی؟ عشق و علاقه ای که اکنون به زندگی از خود نشان می دهیم نشان دهنده و یادآور عشق و علاقه نخستین ما برای آمدن به زندگی ست. چطور ما خودمان انتخاب نکردیم که بیاییم ولی هنوز دوست داریم در زندگی بمانیم. اگر دوست دارید بمانید و تصمیمی برای رفتن ندارید چرا منکر اختیار اولیه خود برای آمدن به زندگی می شوید؟ ور نیز شدن به من بدی کی شدمی؟ آمد و شد یا رفت و آمد دو چیز ضد همدیگر هستند که در عین حال تضاد خود را در دل خود بهمراه دارند. بنابراین اگر ما آمدن را اختیار کرده ایم ضد آن را هم با آن پذیرفته و اختیار کرده ایم. بهرحال هر چه از زندگی و این آمدن و حس بودن و سپس رفتن بر ما گذشت. با تمام تلخی ها و شیرینی ها و ملالت ها و جستجوها و پیروزی ها و ... بهتر از آن بود که اصلا نمی آمدیم و نمی دانستیم و هیچ درکی هم از زندگی با خود نداشتیم ؟
پاسخ در درک و پیدا کردن معنی برای زندگی ست. شعر خیام دوپهلو ست. اینک خود را همینجا محک بزنید اگر هیچ از زندگی ندانستید آرزو می کنید اصلا به زندگی نمی آمدید صورت نفی کردن زندگی را می بینید. اگر
پاسخ معمای زندگی را پیدا کردید وارد بُعد دیگری می شوید که
پاسخ شعر را بله می دهید. حتی از اینکه اختیار کردید که به زندگی بیایید و
پاسخ آن را پیدا کنید بخود یک احسنت هم می گویید. برداشت ما از زندگی و پیدا کردن
پاسخی قانع کننده برای این هیاهوی هستی، میزان رضایت ما را رقم می زند. اگر رضایت دارید و
پاسخ بله است می دانید که به تر شد که آمدید! بله، بهتر آن شد که آمدیم، از اینکه اصلا نمی امدیم! به زان نبودی؟ که اندر این دیر خراب نه آمدمی نه بدمی نه شدمی؟ بله این امدنم بهتر _از آن _بود که نمی امدم...
احمد نیکو
M J
بی سواد بی سواد
شعیب صبّار