خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۷۳

۱

تا زُهْره و مَه در آسمان گشت پدید

بهتر ز میِ ناب کسی هیچ ندید

۲

من در عجبم ز می‌فروشان کایشان

به زآنچه فروشند چه خواهند خرید؟

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 72
داوود ملک زاده :
محمد علی قدمیاری :
زهرا بهمنی :
نازنین بازیان :
علی قلندری :
علی پورزارع :

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۶/۱۲/۱۰ - ۰۱:۲۱:۵۷
می ساز چو می ز آب انگور گشیدیک قطره از آن برای لذت بچشیدچون دید که عقل از سرش زایل شدمی را بفروخت، عقل مردم بخرید
user_image
فرهاد
۱۳۸۷/۰۳/۰۵ - ۰۲:۲۵:۰۵
ناشناس، کاملن درست میگویید: می "عقل" را زایل میکند. اما عقل چیست؟ اگر به فرهنگ عرب مراجعه کنید خواهید دید که "عقل" در اصل به طنابی میگفتند که دو زانوی شتر را با آن میبندند تا شتر را با اصطلاح قفل کنند. عقل را با واژه فارسی "خرد" برابر نکنید که درست نیست. عقل یک مهار است که اگر مست باشید از میان میرود و شخص درون خود را آشکار میکند": گویند مستی و راستی :) شاید به همین دلیل است که بسیاری از افراد از مستی میهراستند زیرا که نمیخواهند با مست شدن درون زشت خود را نمایان کنند!
user_image
bandeye khoda
۱۳۸۸/۱۰/۲۰ - ۰۶:۳۱:۴۵
نظر حقیر : خیام چون از عقل میگریزد از دو روئی و نفاق میگریزد. از دین فروشان مینالد که برای خود بازار مردم فریبی درست کردند. خیام یه شخصیت چند بعدی بوده. آدم ریاضیدان و ستاره شناس ابزارش عقلشه....ولی‌! چون نوبت دلش میرسه دوست داره یکرنگ باشه چون خدای خیام از آدم منافق خوشش نمیاد مثل خدایه شمس تبریز که دوست داره عوض افطاری خوردن با مسلمونها (مسلمان‌برونان کافر‌اندرون) با اورتکان و اهل کلیسا (کافر‌برونان مسلمان‌اندرون) روزه خودشو بشکونه. اینقدر با خداش رو راسته که اگه عبادت میکنه برای معاملهٔ بهشت و جهنم نیست برایه اینه که اونو لایق ستایش میدونه.
user_image
فهیمه
۱۳۹۱/۰۴/۰۴ - ۱۰:۳۲:۳۳
با نظر فرهاد بسیار موافقم .دمت گرم فرهاد
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۰۲/۲۲ - ۰۹:۱۰:۵۶
نخست اینکه می فروشان کس نمی فروشند چیز میفروشندمی میتواند کس از ناکس جدا کند اما خود چیز است از این رو در بیت دوم : به زآنچه فروشند و نه زآنکه فروشند..و برابر عقل با مانا تازی آن ریسمان از برای بستن پای اشتر ، واژه چدال را داریم و چدال کردن امین کیخا بی گمان به از من میداند.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۲/۲۴ - ۱۷:۵۱:۰۹
با درود به دکتر ترابی بزرگوار . کوچک نوازی میکنید .راستش را بخواهید من چدال را از شما یاد میگیرم ولی واژه زاولانه کردن را برای بستن ساعد اسب به ساقش می دانم که باعث می شود اسب یا شتر روی زمین بنشیند . زاولانه را در لری به ریخت کوتهیده تنها زالنه می خوانیم .
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۵/۱۰ - ۰۸:۰۶:۱۹
ایا خیام تفکرات لیبرال داشته یا یک کمونیست بوده یا یک عارف یا .....
user_image
دیلمی
۱۳۹۴/۰۹/۲۹ - ۰۶:۱۵:۱۳
ناشناس شما بری قران تفسیر کنی بهتره برادر بیشتر به تفکراتتون نزدیکه
user_image
امیر
۱۳۹۵/۰۵/۱۸ - ۰۳:۰۱:۴۰
می ساز چو از وجود خود می سازداین تحفه برای عاقلان کی سازد؟منظور ز می عشق و ز مستیست فناتا نیست کند، هست کند، شی سازد
user_image
حسین (واعظ مازندرانی)
۱۳۹۵/۱۲/۲۱ - ۱۵:۵۵:۲۶
ناخورده شراب می خروشیمبنگر چه کنیم؟ اگر بنوشیماز بی خبری خبر نداریمپس بیهده ما چه می خروشیم؟تا چند پزیم دیگ سودا؟کز خامی خویشتن بجوشیمدل مرده، برون کشیم خرقهوز ماتم دل پلاس پوشیماین زهد مزوری که ما راستکس می نخرد، چه می فروشیم؟با آنکه به ما نمی شود راستاین کار، ولیک هم بکوشیمباشد که ز جام وصل جانانیک جرعه به کام دل بنوشیمشب خوش بودیم بی عراقیامروز در آرزوی دوشیم
user_image
ثریا شهناز
۱۳۹۶/۱۱/۱۲ - ۰۳:۱۴:۵۲
لطفا واژه “آنکه” اصلاح شود
user_image
Mahsa
۱۳۹۷/۰۱/۲۳ - ۰۷:۳۳:۰۵
می ساز چو می ز آب انگور گشیدیک قطره از آن برای لذت بچشیدچون دید که عقل از سرش زایل شدمی را بفروخت، عقل مردم بخریداین شعر از کیه؟؟؟
user_image
شهاب
۱۳۹۷/۰۷/۱۷ - ۱۰:۵۱:۴۰
فقط میتوان گفت به به
user_image
کامران
۱۳۹۸/۰۱/۱۲ - ۱۵:۳۷:۱۴
با تشکر از سایت خوب گنجورباتوجه به اینکه جناب خیام از علم ستاره شناسی نیز بهره مند میباشند لطفا صاحبان نظر در خصوص بیت اول و البته مصراع اول توضیحاتی بدهند که چه مفهوم و تفسیری دارد.
user_image
کوراس
۱۳۹۹/۰۱/۰۴ - ۰۸:۳۰:۳۲
با درود. خیام و دیگر دانشمندان بخاطر خرد بالا همیشه از روزگار رنج میبردند. چون هوشیاری و دیدن درد دیگران دردمند است. همانگونه که مولوی هم گفته:هر که او هوشیارتر پر دردترهر که او بیدارتر رخ زردترو معتقدند هر چه آدم کم هوشتر باشه روزگار براش ساده‌تر خواهد گزشت پس واسه همین اغلب از می و مستی میگفتن که با خوردن آن از اندیشیدن و درد کشیدن رها بشن. در این رباعی هم خیام میگه که تا روزگار در حال چرخش بوده بهتر از می ناب کسی چیزی ندیده و عنوان میکنه که تعجب میکنم که می فروشان بهتر از می ناب چه چیزی وجود داره که می را میفروشن تا با پول حاصل اون چیز دیگر رو بخرن. در اصل میگه پول و مادیات برای رفاه و آسایشه و بالاترین مسکن درد و اسایش رو می میدونه که بهتر از اون چیزی نیست که بخوای بفروشی و اون اسایش باهاش فراهم کنی
user_image
احمد نیکو
۱۳۹۹/۰۵/۰۹ - ۱۲:۳۳:۱۴
متن بیت دوم بدین صورت میباشد من در عجبم ز میفروشان کایشان زان به که فروشند چه خواهند خرید
user_image
حمید
۱۳۹۹/۱۰/۱۰ - ۰۱:۳۳:۱۲
عرض سلام خدمت اساتید گرانقدر خاصه دکتر ترابی گرامی .گرچه "به زانچه فروشند" بیان روشن‌تری دارد و در مطابقت گفتار و معنی هماهنگ تر است اما دو نکته دیگر هم وجود دارد : 1 . "به زآنکه فروشند" می‌تواند به معنی "بهتر از آنچه که میفروشند" هم تلقی شود 2. از نظر زیبایی شناسی ، با توجه کلمه "چه" در ادامه همین مصرع ، "به زآنکه" زیباتر است و از تکرار "چه" که از زیبایی آهنگ شعر کم می‌کند پیشگیری می‌کند. درست مثل تکرار کلمه "میکند" در اواخر همین متن حقیر .
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۰/۰۱/۰۸ - ۰۷:۱۳:۵۹
  "مِی فروشان" تا زُهره و مَه در آسمان گشت پدیدبهتر زِ مِیِ ناب کسی هیچ ندید من در عَجَبم زِ مِیفروشان کِایشانبه زانکه فروشند چه خواهند خرید - زُهره: ناهید (ونوس)، دومین سیاره‌یِ منظومه‌یِ شمسی که بسیار درخشنده است ؛ در ادبیاتِ کهنِ ما، سیاره یِ زُهره نمادِ نوازندگی، رقص و آوازخوانی است- مَه: ماه، نمادِ زیبایی - ناب: صاف و پاک، خالص - مِیِ ناب: شادی و سرخوشیِ پاک، بی آلایش و به دور از گناه- در عَجبم: شگفت زده هستم - مِیفروشان: کسانی است که بجای شادی و لذت بردن از لحظه هایِ زندگی، عُمر خود را صرف جمع آوری مال و بدست آوردن قدرت و مقام و... می کنند. در واقع شادمانی خود را با چیزهای ناپایدار و بی ارزش معاوضه می کنند.- کِایشان: که ایشان - به زآنکه: بهتر از آن چیزی که برداشتِ آزاد:از آغازِ آفرینشِ جهانِ هستی تا به امروز چیزی با ارزش تر از شادمانی پاک و بی آلایش وجود نداشته و نخواهد داشت. من در شگفتم که چگونه مردمان برای رسیدن به پول، قدرت، شهرت، عنوان و یا حتّی وعده یِ رسیدن به بهشت از شادی و سرخوشیِ که از الطافِ خداوندی و تنها چیزِ با ارزشِ این دنیا است، به راحتی چشم پوشی می کنند. آیا رسیدن به این دلبستگی ها و اینگونه باورهای اشتباه، ارزش از دست دادن لحظات شادِ زندگی را دارد؟ متاسفانه هرکس به نحوی سرگرم به چیزی است و قدردانِ زمانِ حالِ خویش نیست. مَفروش به باغِ اِرم و نِخوتِ شَدّادیک شیشه مِی و نوشِ لبیّ و لبِ کِشتی تا کِی غمِ دنیایِ دَنی ای دلِ داناحیف است زِ خوبی که شود عاشقِ زشتی آمُرزشِ نقد است کسی را که در این جایاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی دیوان حافظ » غزل 436 - باغِ اِرم: باغی دربهشت- شَدّاد: کسی بود که کاخی بزرگ ساخت که یک خشت آن از طلا و یک خشت از نقره بود. باغی به بار آورد که از درختان گوهرها آویخت و بجای خاک، عنبر و مشک و زعفران ریخت و بجای آب و شن در جوی ها، عسل و شیر و لؤلؤ و مرجان به کار داشت. او به این دلیل این کار را کرد که حضرت داوود او را بخدای یگانه فراخوانده بود و به او وعده ٔ بهشت داده بود، بنابراین شَدّاد خواست که خود در این جهان بهشتی چون بهشت خدا برپا کند . آنگاه که کاخ ها و باغها به پایان رسید چون خواست برای تماشای آن از اسب فرود آید پایی بر زمین و پایی بر رکاب، عزرائیل جان او را گرفت.- نِخوتِ شدّاد: وعده یِ بهشت زاهدان و عالمانِ دینیِ ریاکار- نوشِ لبی: یاری شیرین دهان و شیرین سخن- لبِ کِشت: کنارِ سبزه زار، باغی سرسبز و با صفا- دنیایِ دَنی: روزگارِ پست و بی وفا- خوبی: انسان با همه ویژگی ها و توانائیهای خوب و نیکویش- زشتی: دلبستگی و وابستگی های دنیوی نظیر پول، قدرت، شهرت، مقام ...- آمُرزشِ نقد: نقداً آمرزیده شده، پیش از آنکه به آخرت سفر کرده باشد، گویی موردِ لطف و رحمت خداوند قرار گرفته و دربهشت برین ساکن شده است!
user_image
حمید رضا۴
۱۴۰۰/۰۱/۱۷ - ۰۷:۰۶:۰۲
در این رباعی، زهره و مه همان سیاره و ماه هستند که در آسمان می بینیم، می ناب شراب خالص است، و میفروشان کسانی که به مشتریان شراب می فروشند. به همین سادگی.تشبیه و تمثیل در ادبیات زیباست اگر بجا باشند، قابل درک برای مردم، و هنرمندانه. و تفاوت دارد با تغییر دادن و پیچاندن معنای واژه ها تا آن حد که معنای اثر با باورها و خیالبافی های فردی هماهنگ شود، که در حاشیه های رباعیات خیام فراوان می بینیم.گفتگو قویترین راه ارتباط انسانیست. جامعه ای که متخصصین و طرفداران ادبیاتش این را ترویج میکنند که “آنچه می خوانید و می شنوید، همان نیست و منظور چیز دیگریست”، در واقع ارتباط انسانی در آن فلج می شود. براستی ترویجِ مبهم گویی و دوپهلو سخن راندن و تظاهر و دو رویی، رفتارِ مردم را به چه سویی می برد؟به هر سوی… زمزمه این رباعی، لذتِ یک جشن خودمانی در یک شب خنک تابستانی، زیر نور ماه و زهره و دیگر ستارگان را صد چندان میکند!شاد باشید
user_image
کوروش پارسی
۱۴۰۰/۱۲/۲۶ - ۰۶:۵۱:۵۴
وز گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل 
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۱/۰۳/۰۲ - ۱۳:۳۴:۰۷
سلام بر یاران خوب  تا خاک تنم به روح او گشت عجین  به زعمر و ادب گنج نجستیم قرین  از دست مده تو این دو گنج و هشدار  که بهتر ازین دو گنج ،گنج نیست،همین