خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۸۹

۱

گویند هر آن کسان که با پرهیزند

زآن‌سان که بمیرند چنان برخیزند

۲

ما با می و معشوقه از آنیم مدام

باشد که به حشرمان چنان انگیزند

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 24
داوود ملک زاده :
زهرا بهمنی :
نازنین بازیان :
علی قلندری :

نظرات

user_image
م.فتوحی
۱۳۹۱/۰۱/۱۱ - ۰۲:۵۲:۳۵
متاسفانه جوانان ما گمان می کنند مقصود خیام از می و معشوقه ، لهو و لعب و بی بند و باری‌ست ، که اگر مقطودش این بوده سخت در خسر و زیان بوده ست ...بار دیگر تکرار می کنم که شعر خیام آیه‌ی قرآن نیست و انسان باید عقل و هوش کار بندد.
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۱/۲۴ - ۰۶:۳۵:۵۷
پرهیزگار بودن با می و معشوق بودن متناقض نیست؟ اگر کسی توضیح بده ممنون مشم.
user_image
منصور
۱۳۹۱/۰۱/۲۴ - ۱۱:۵۴:۴۸
ناشناس جان سلامبله می و معشوق با معانی ظاهریشون با پرهیزکاری متناقضه ، پس مسئله خیلی ساده حل میشه :یا مفهوم می و معشوق که شما میشناسی با مفهومی که خیام به کار برده تفاوت بنیانی داره . یا باید بگوئیم که دانشمندی چون خیام مفهوم پرهیزکاری رو نمیدونسته !!!حالا به نظر شما کدومش به صحت نزدیکتره؟
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۱/۲۹ - ۱۱:۳۵:۱۵
خیام هیچ وقت خودش رو پرهیزکار نمیدونه! مشکل اینجاست، کاری به پارسا بودن یا نبودن خیام ویا دنیوی و اخروی بودن می و معشوق ندارم.
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۱/۰۲/۲۴ - ۰۳:۴۶:۱۰
خیّام می گوید :گویند هرآن کسان که باپرهیزند یعنی آن کسانی که ظاهراً پرهیزکارند می گویند : آنسان که بمیرند بدانسان خیزند یعنی هرکسی به همان حالی که می میره ، در روز رستاخیز ( که قیامت معرب آنست و اعراب این اعتقاد و معاد را از ما گرفته اند ) هم به همان حال برمی خیزند یعنی دوباره زنده می شوند ما با می و معشوقه از آنیم مدام یعنی ما بدین خاطر مدام اوقات خود رابا می و معشوقه می گذرانیم باشد به حشر ما را چنان انگیزند یعنی ما را به همان حال ( همراه می و معشوقه ) زنده کنند
user_image
رها
۱۳۹۱/۰۷/۰۶ - ۱۴:۴۴:۲۶
م.ف دوست عزیز می و معشوق ارتباطی به لهو و بی بند و باری ندارد.. به خصوص در اینجا.
user_image
رضا
۱۳۹۲/۰۲/۲۴ - ۱۰:۵۶:۴۲
جناب فتوحیبرخیزم و عزم باده ناب کنمرنگ رخ خود به رنگ عناب کنماین عقل فضول پیشه را مشتی میبر روی زنم چنانکه در خواب کنم
user_image
فرهاد
۱۳۹۳/۰۲/۰۶ - ۱۱:۱۲:۰۷
ناشناس، معنی این رباعی این است:آنها که پرهیزکارند میگویند، انسانها در همان حال که میمیرند برانگیخته میشوند ،ما هم به این دلیل با می و معشوق پیوسته بسر میبریم، که میخواهیم اینگونه برانگیخته شویم.در واقع خیام در مصرع اول دارد به آنها که او را از می و معشوق منع میکنند طعنه میزند، و تناقضی در اینجا نیست.
user_image
تمیم
۱۳۹۳/۰۶/۰۴ - ۱۵:۴۲:۳۰
هم نوشیدن می و هم در آغوش معشوقه خوابیدن گناهی نیست ، گناه آن است که دیگران را از انجام این کارها نهی کنند ولی ( چون به خلوت برسند آن کار دیگر میکنند )
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۹/۲۲ - ۲۱:۱۵:۵۰
دوستان عزیز!من فکر می کنم "گویند" اینجا یعنی گفته شده (مثل؛ گویند شراب و حور ... ). نه اینکه آنان که باپرهیزند می گویند. در غیر این صورت مصرع دوم نیاز به فاعل داره. فرهاد جان! اینکه خودمون انسانها بذاریم به نظرم درست نمیاد.
user_image
شهرام بنازاده
۱۳۹۴/۱۱/۲۶ - ۰۸:۴۱:۵۶
م. ف عزیز. از عقل صحبت کردید.همین جوانانتان ( که خود را ناخودآگاه مالک آنها میدانید) عقل دارند و اجازه بدهید خودشان تصمیم بگیرند چه چیزی را ترجیح میدهند.خیام یک عارف نبوده و قطعا می و مطرب مد نظر وی هم می و مطرب و معشوق از همان نوعیست که عامه میدانند.و باز هم بعد از چند صد سال چه کمند کسانی که رازی را که خیام میدانستن بفهمند و بدانند همین آدمهای به قول شما بی بند بار بسیار شرف دارند به زهاد و عابدان مغروری که وارثان خیالی بهشت هستند!حق یار همه عزیزان
user_image
فرهاد
۱۳۹۵/۰۲/۲۳ - ۰۰:۳۷:۲۰
ناشناس گرامی، به احتمال بسیار قوی شما درست میگویید: "گویند" یعنی گفته میشود.دو نکته اینجا وجود دارد، یا بهتر است بگویم سه نکته. نخست اینکه اگر آنگونه باشد که گویند یعنی گفته میشودآ آنگاه خیام بایستی خودش را در زمره پرهیزگاران قرار داده باشد که بر اساس دیگر اشعارش چندان منطقی به نظر نمیرسد. دوم اینکه، اگر "هر آن کسان بگویند" جمله "زانسان که بمیرند ..." فاعل نمی خواهد. فاعل در شعر میتواند به قرینه حذف شود. دوش رفتم به در میکده خواب آلوده ... "من" فاعل را ندارد. نکته سوم این است که دو نکته بالا در اصل چندان اهمیتی ندارند. مهم مصرع سوم است که میگوید ما با می و معشوق به سر میبریم. و کلن مصرع های نخست و دوم و چهارم همه کنایه هستند و برای توجیه امر واقع که همان به سر بردن با می و معشوق باشد استفاده شده اند.سرافراز باشید
user_image
آرش
۱۳۹۵/۱۱/۲۹ - ۱۸:۵۰:۲۱
با سلام گویند هر آن کسان که با پرهیزندزانسان که بمیرند چنان برخیزندبه نظر من کل رباعی شکل کنایه دارد.در اینجا "زانسان" معنی همان" گونه میدهد" البته میشود با کلمه بازی کرد و آن را هم "از انسان" خواند.کلمه چنان (به ضم چ) در مصرع دوم را میشود به شکل خبری با تاکید و اغراق خواند. ما با می و معشوقه از آنیم مدامباشد که به حشرمان چنان انگیزندمصرع سوم را میشود به شکل خبری خواند که چیز زیاد تازه وعجیبی هم نیست و به عبارتی این کار هر روز ما با معشوقه است. از آنیم مدام ... میتواند اینجا این معنی را هم داشته باشد: یعنی ما مدام برای همدیگر می میریم. اینجا فرم مردن هم میتواند نقش جالبی داشته باشد. افقی قرار گرفتن پیکر "ما با معشوقه" میتواند خبر از آمیزش این دو بدهد. اینجا "حشر" میتواند معنی شهوت را هم بدهد, انگیختن به معنی تحریک کردن و یا شوراندن (فرهنگ فارسی عمید). پس باشد که موضوع بیت اول به شهوت ما چه بسا که بیافزاید.
user_image
صوفی ِ مولانا
۱۳۹۷/۱۰/۱۸ - ۰۷:۰۵:۱۰
جناب فتوحی کاش لااقل میفهمیدید قرآن یک بشقاب آب نیست که چه می بینیم درون خود دارد، قرآن مانند رود کارون است...همان قدر عمیق و چند منظوره...قرآن را این قدر ساده در نظیر نگیرید!!خیام هم خواجه حافظ شیرازی نیست که دو پهلو صحبتی کند یا بخواهد کنایه بزند ! همان که میگوید همان است
user_image
رادین
۱۳۹۷/۱۱/۲۵ - ۱۱:۲۴:۰۵
با سپاس از بهرام مشهور که به زیبایی این رباعی رو معنی کردید. میشه محبت کنید در حاشیه رباعی 76 معنای اونرو بفرمایید؟
user_image
شاگرد
۱۳۹۹/۱۰/۲۳ - ۰۶:۵۳:۱۵
این نهایت کم لطفی است که کلماتی از قبیل “می و شراب و مستی و ساقی و میخانه و …” که در اشعار بیشماری از شعرا چه در گذشته و چه در حال آمده را نشانه تلاش آنان برای زوال عقل دانسته و آنها را به >میخوارگی و سراسر عمر در زوال زیستن< متهم کنیم.به چه دلیل؟ کافیست از روی عقل قضاوت کرد و نه هوسبه این دلیل که اکثر شعرای قدیم در علوم زمانشان مثل فلسفه منطق نجوم و همچنین عرفان و سیر و سلوک معنوی پیشرو بودند و شاگردان فراوان داشتند.ولی امروز عده ای از افراد ناآگاه به دلیل عدم مطالعه و عدم توانایی تفسیر این ابیات پرمحتوا راه ساده را برمی گزینند که همانا به سخره گرفتن و پرداختن به ساده ترین و کمترین و نازل ترین معنایی است که به ذهنشان خطور کرده.آیا مولانا،حافظ ،شمس تبریزی و امثالهم درک این لغاتی که به کار می برده اند ندارند؟و اگر گفتار عده ای صحیح باشد که شعرا دائم به مستی و زوال عقل و بی بند و باری پرداخته اند پس کی فرصت کرده اند که این همه علم بیاموزند و این آثار پرمحتوا را خلق کنند؟اگر زوال عقل و شراب و بی بند و باری انسان را به این درجه از علم میرساند چرا امروز جوانانی که در تمام دنیا به این امور مشغولند پیشرفتی در هیچ ندارند؟و چرا دانشمندان و علمای امروز برای پیشرفت بیشتر سراغ شراب نمیروند؟یک توصیه: لطفا به تفاسیر معتبر در مورد می و شراب و حورعین بهشتی مراجعه کنید که حقیقت این امور کاملا آشکار است.
user_image
علیرضا
۱۴۰۰/۰۱/۲۸ - ۲۱:۳۱:۰۷
کافیه چند بیت قبل و بعد این بیت خوانده شه تا منظور خیام مشخص بشه ....خیام داره اززندگی پس از مرگ و بهشت و صحبتایی که از شراب و حور وعده هایی که داده شده برای بهشت صحبت میکنه . و میگه که گویا میگویند هرجور زیستی در این دنیا در اون دنیا هم میبینیش ینی یجورایی شاهد کردار و رفتار خودتی و با اونا برانگیخنه میشی پس من خیام دوست دارم مدام با می و معشوقه باشم تا اون دنیا هم با می و معشوقه روبه رو شم.
user_image
علیرضا
۱۴۰۰/۰۱/۲۸ - ۲۱:۳۷:۰۲
البته اضافه کنم که یجورایی داره با کنایه میگه و نه لزوما خودش اینکاره هست و داره اینکارو انجام میده
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۱/۰۴/۱۴ - ۰۵:۴۰:۰۹
سلام بر مهربانان   خندی، اگر که خلق را خندانی  یاخیر دهی ،جای دگر بستانی  گر شاد کنی دل و لبی خندانی  لبخند به لب شاد بر یزدانی  شاد و پیروز باشید  
user_image
احمد نیکو
۱۴۰۱/۰۶/۲۴ - ۱۳:۳۰:۵۸
گویند هر آنکسان که با پرهیزند زانسان که بمیرند بدانسان خیزند ما با می و معشوق از آنیم مدام تابو که به حشرمان چنان انگیزند
user_image
کامران هیچ
۱۴۰۲/۰۱/۲۹ - ۱۹:۰۵:۰۶
خیام در این شعر کنایه به حشر و روز برانگیختن می‌کند   از نظر استاد خیام معادی وجود ندارد