خیام

خیام

رباعی ۷

۱

اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من،

وین حرفِ معمّا نه تو خوانی و نه من؛

۲

هست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو،

چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من.

تصاویر و صوت

زهرا شیبانی :
سهیل قاسمی :
سایه :
علی پورزارع :

نظرات

user_image
ehsan
۱۳۹۲/۰۵/۱۰ - ۰۶:۲۲:۴۶
این بیت شاه بیت ابیات خیام میباشدواقعا وای به روزی که پرده بر افتدخدا به داد چاپلوسان برسد
user_image
حمیدسبزوار
۱۳۹۲/۰۷/۱۷ - ۱۶:۰۷:۵۹
چقدر زیبا این ترانه رو امیر ارام خونده گوش کنید لذت ببرید
user_image
اردشیر
۱۳۹۲/۱۰/۱۵ - ۱۱:۳۴:۵۱
با سلام بنده در رباعی 555 گنجور شرح مختصری در خصوص این رباعی داده ام برخی این رباعی را منتسب به حکیم ابوسعید دانسته اند همانا اینجانب در خصوص رد این موضوع که به باور اینجانب رباعی مربوط به خیام است مواردی را به اختصار ایراد کرده ام معما در فرهنگ معین مترادف با کلامی که با رمز و اشاره بر مطلبی دلالت کند اعلام شده و در فرهنگ دهخدا به معنی نابینا کرده شده امده است این معانی با توجه به رباعی سروده شده توسط استاد بزرگ خیام قابل زرف اندیشی است
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۱۲/۲۴ - ۱۴:۳۹:۱۱
دربیت اول این خط مغرمط صحیح است
user_image
فرید
۱۳۹۵/۰۲/۲۴ - ۱۳:۱۳:۳۱
برداشت من از مصرع اول این هست :اسرار ازل به عنوان معمایی هست که حل آن را کسی نخواهد دید.بنابراین در مصرع دوم از بیت اول به جای "حرف" باید "حل" باشه :وین حل معمّا نه تو خوانی و نه من؛
user_image
سید محمد
۱۳۹۵/۰۲/۲۴ - ۱۵:۵۸:۵۶
دوستان ، چندین بار توسط ادیبان در حاشیه های مختلف گنجور ،مصرع دوم بیت اول بدین صورت تصحیح شده : این خط مقرمط نه تو خوانی و نه منمقرمط(مُ قَ مَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) تنگ و باریک نوشته شده . 2 - (اِ.) نوعی خط که در آن کلمات ریز و باریک و نزدیک هم نویسند.قرامطه که این خط را داشته اند سالها در برابر خلفای اسلام برای آزادی ایران ایستادگی کردند گویند که حجرالاسود کعبه را به دو نیم کردند و در چاه فاضلابی آویختند
user_image
رامین
۱۳۹۵/۱۱/۰۲ - ۱۵:۰۳:۲۸
در بیت اول: وین خط مقرمط را نه تو خوانی و نه منتوضیح آنکه قرامطه فرقه ای بودند که از نظر سلطان محمود مورد غضب بودند و تعقیب میشدند، آنها برای جلوگیری از فاش شدن مکاتباتشون یک خط سری ابداع کردند که فقط آدمهای متعهد به فرقه شون میتوانست بخونه. متاسفانه ما ایرانی ها ادبیات و شعر شاعران گذشته مونو خیلی دستکاری می کنیم و به همین خاطر الآن چاپ های معتبر کتب ادبی ما دست غربی هاست!!!! اینم از تعصب مذهبی ما شکل میگیره که خیلی هم به ضررمون تموم میشه ما زبانمون رو با مذهبمون قاطی کردیم و در نتیجه خیلی از فرصت های ثبت نوابغ رو در سازمان ملل متحد به کشورهای همسایه واگذار کردیم. ما میخوایم بگیم زبان فارسی فقط و فقط مال ایرانه و از طریق هویت تشیع حفظ شده و هرکی در این راستا نباشه حذف میشه. حالا شانس آوردیم سعدی و حافظ تو شیراز بودن و گرنه تاجیکستان و ترکیه اونا رو هم به اسم خودشون ثبت میکردن
user_image
مهناز ، س
۱۳۹۵/۱۱/۰۲ - ۱۷:۱۵:۵۵
سید محمد خان قبلاً توضیح داده اندشعر را اشتباه نوشته اند و اشتباه نیز خوانده شدهوین خط مقرمط نه تو خوانی و نه مندرست استچون بعضی مانای خط مقرمط را نمی دانستند آن را به کلمه ی دیگری تغییر داده اند.شاملو هم که ادعایش زیاد بود این رباعی را اشتباه خوانده است. ما تاریخ خودمان را خوب نمی خوانیم و نمی دانیم.مانا بوید
user_image
nabavar
۱۳۹۵/۱۱/۰۲ - ۱۷:۳۷:۰۱
مهناز بانوی گرامیشاملو هم به اشتباه ” حرف معما “ خوانده مشکل دو تا شدحرف معما و حل معماکه هیچکدام با خواندن زیاد جور در نمی آید . تنها خط را میتوان خواند” خط مقرمط“
user_image
پریشان روزگار
۱۳۹۵/۱۱/۰۲ - ۱۸:۵۱:۱۵
دوست جانان بد خوانی شاملو پیشینه دار است " در رهگذار باد نگهبان ژاله!!! بود " را به یاد می آورید؟؟ چیستا ن گشودنی است و نه خواندنی حتا خط مقرمط راه به جایی دارد، حرف معما؟؟
user_image
پریشان روزگار
۱۳۹۵/۱۱/۰۲ - ۱۸:۵۴:۲۸
ببخشایید ، حرف مقرمط
user_image
بابک
۱۳۹۷/۰۳/۱۰ - ۲۲:۳۵:۰۴
دوستان عزیز٬من متوجه شدم که اون مصرع "این خط مقرمط نه تو خوانی و نه من", سروده ابوسعید ابوالخیر هست. اونچه که خیام سروده همین است که ذکر شده:اسرار ازل را نه تو دانی و نه منوین حل معما نه تو خوانی و نه منهست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو،چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من
user_image
بهار
۱۳۹۷/۱۱/۲۴ - ۰۴:۵۳:۵۸
"وین خط مقرمط نه تو خوانی و نه من" مال حکیم ابوسعید هست. خیام همون مصرع رو بکار برده ولی فقط بجای کلمه "مقرمط" از کلمه "معما" استفاده کرده. معما در اکثر لغتنامه ها به معنای چیزی رمزی، پوشیده و دارای ابهام است. پس "خط معما" به معنی "خطی رمزی و دارای ابهام" میباشد.اسرار ازل را نه تو دانی و نه منوین خط معما نه تو خوانی و نه من
user_image
شاهین
۱۳۹۸/۰۴/۱۴ - ۱۸:۳۸:۱۸
منظور از پرده ذهن است. چون پرده ی ذهن یا نفس یا ایگو بیفتد واقعا تو و منی نخواهد ملند.اما نه به فلسفه و تئوری.تا بدانجا نرسد چشم دلت حکم مکن.خیام عارفی بزرگ بود ولی به دلیل رفاقت و مصاحبت صمیمی با حسن صباح که رییس فرقه حشاشین و مسلمانی افراطی بود و بیدرنگ مهر کافر و قتل میزد بر پیشانی حتی خیام .پس خیام در پرده ترین عارف باقی مانده. اما تا خودتان پی به آنچه هست نبرید پی به اشعار خیام نمیبرید مگر از ظن خود یار آن شوید.حافظ را چند سطح است.اما خیام همیشه هم عارفانه نگفته اما در نکته دانی و بیان تنهایی با شعرش بی نظیر در تاریخ است....بگفت که من فلسفیمایزد داند که آنچه او گفت نیم
user_image
پیمان
۱۳۹۹/۰۱/۰۶ - ۱۲:۰۶:۲۲
جامع و کامل و کوتاه. حکم جبر مطلق در این رباعی زیبا مشهوده
user_image
میر ذبیح الله تاتار
۱۳۹۹/۰۲/۱۷ - ۰۳:۱۹:۲۴
سلامآنگونه که خیام زندگی را معما میداند حضرت حافظ نیز معما دانسته اما با تفاوت اینکه خیام خود را این سوی پرده گفته و حافظ خودی پرده، که میفرماید: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.
user_image
محمد
۱۳۹۹/۰۲/۱۸ - ۲۰:۰۱:۰۹
مربوط به لنترانیه
user_image
باب
۱۳۹۹/۰۳/۲۰ - ۱۸:۴۵:۴۰
آقایان سیامک بغدادی و پویان قندی نیز این رباعی را سالها پیش در ترانه «دم» خوانده اند. از آنجا که در انتخاب و معرفی آهنگ توسط ابزار وبسایت ناکام ماندم ، به ناچار اینجا نوشتم.پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
م.ش
۱۳۹۹/۰۶/۰۴ - ۰۵:۳۹:۵۸
اسرارازلی را هیچکس نمیداند چونکه سابقه ای تاریخی از اون نداریم بهمین علت دچار فراموشی تاریخی شده ایم .این حرف یا این حل معما (اسرارو رموز ازل) نه تو و نه من و هیچکس دیگری قادر به خوانش و بازاوری ان نیست .در پس پرده بخاطر جو امنیتی ،مذهبی ، سیاسی و اجتماعی زمانه درین مبحث برای حل این اسرار گفتگو وبحث میکنیم اما به محض اینکه به حقیقتی میرسیم و کشف رمز میکنیم و پرده های حایل کنارمیروند ، نه دیگر به گفتگوی من و تو در پس پرده احتیاجی هست که پی به اسرار ببریم و نه بوجود پرده. وتمام حقیقت واقعیت اشکار و نمایان میشود و زندگی راستین را شروع میکنیم . و از طرف دیگر نمیگذارند منو تویی وجود داشته باشیم که اسرار هویدا کنیم و بانگ کشف اسرارو انا الحق زنیم و پرده بر افتد . ............
user_image
سید مهدی رحیمی
۱۳۹۹/۰۶/۲۷ - ۰۵:۳۴:۳۴
راز ازل را من و تو نمی دانیم (انسان ها)این حرف معما (مصراع اول) را نیز نمی دانیمگفتگوی من و تو از پرده هست (این جهان مادی مانند پرده ایست که نمی گذارد اصل و حقیقت جهان را ببینیم)چون پرده بیافتد (قیامت شود) من و تو درین حالت دیگر مادی نخواهیم ماند و این زمان است که این معما (مصراع اول) و معمای ازل اشکار می شود.یادتان نرود خیام عارفی است که مستقیم از عقل به حقیقت دست یافت نه با عشق و یا حتی وحی ، قد و اندازه خیام را دریابید.
user_image
احمد نیکو
۱۳۹۹/۰۷/۰۴ - ۰۳:۴۹:۴۵
مصراع آخر رباعی بدین گونه صحیح است:چون پرده درافتد، نه تو مانی و نه مناین رباعی از ابوسعید ابوالخیر (شماره 555) می باشد.
user_image
رامین عباسی
۱۳۹۹/۰۸/۲۶ - ۰۳:۰۲:۵۷
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من یعنی اینکه در این دنیای خاکی با اطلاعات و آگاهی اندک این اسرار فاش نخواهد شد مگر به کمال و تعالی برسی و .. هست از پس گفتگوی من و تو چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من ؛ مفهموش اینه که در آخرین آزمایش یعنی در قبل از الست و در بهشت عدن یعنی قبل از رضوان بهشت آگاهی و جاویدان بعد از یوم القیامه اگر هر یک از فرم های مجادله آدم یعنی همه آدمیزادها پیمان الست را اجابت بکنند ( با من خدایی یا بی من خدایی اشاره به آیه 172 سوره اعراف الست بربکم ... ادم را در ذریه و صلب و پشت آدم جمع کرد و ازشون پیمان بندگی و اینکه آفریدگارتان من هستم و... ) این پرده میفته و تمامی اسرار برایتان هویدا و آشکار خواهد شد یعنی همان وحدت وجود یکی شدن با خدا
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۰/۰۵/۲۵ - ۱۴:۴۳:۱۱
  " اسرارِ اَزَل "   اسرارِ اَزَل را  نه  تو دانی و  نه من وین حرفِ معمّا  نه  تو خوانی و  نه من   هست  ازپسِ پرده  گفتگویِ من و  تو چون پرده براُفتد  نه  تو مانی و  نه من - اسرار: رازها، نهانی ها - ازل: زمانِ بی آغازِ آفرینش، زمانِ پیدایشِ جهانِ هستی - حرفِ معمّا: سخنِ مبهم و پوشیده، منظور اسرارِ ازل می باشد - نه خوانی:  پی نخواهی برد. - هست: وجود، موجود بودن که در مقابل عدم و نیستی است. - پسِ پرده: روزگار، زندگی دنیوی - گفتگو: نام و نشان، موجودیت - پرده براُفتد: مرگ فرا رسد - نه مانی: اثر و نشانی نخواهد ماند   برداشت آزاد:  تنها از راهِ مراجعه  به دل و جان (جهانِ درون) است  که می توان به وجودِ خداوند و چگونگیِ پیدایشِ جهانِ هستی پی برد. مادامیکه ما گرفتار منِ ذهنیِ (نفسِ) خود باشیم، تلاشِ ما  برای دستیابی به این رازهایِ نهانی  بیهوده خواهد بود. نخستین گام برای دریافتِ این اسرار، رهایی از منِ ذهنی است که با از بین بردنِ من و تو، به یکتایی و یگانگی با آفریدگارِ جهانِ هستی برسیم. به همین دلیل است که  با مرگ و بازگشتِ  به او ، دریافتِ این اسرار برای همگان  میسر خواهد شد، چرا که دیگر من و تویی وجود ندارد. بنابراین، تنها اهالی دل و عاشقان هستند که در زمانِ حیاتِ خود با فنا شدن در ذاتِ پاکِ خداوندی و عاری شدن از هرگونه منیّت، وابستگی و نگرانی، می توانند به این اسرار  تا حدودی  دست یابند.   حلقه یِ پیرِ مُغان  از اَزَلم  در گوش است بر هَمانیم که بودیم و همان خواهد بود   بُرو ای زاهدِ خودبین  که  زِ چشمِ من و  تو رازِ این پرده  نهان است و  نهان  خواهد بود   چشمم  آن دم  که زِ شوقِ تو  نِهد  سر به لَحَد تا  دَمِ صبحِ قیامت  نگران خواهد بود                                  دیوان حافظ » غزل ۲۰۵ - پیرِ مُغان: راهنما، فرشتگان نگهبان و راهنما که از جانب خداوند بر ما گماشته شده اند - حلقه در گوش بودن: مطیع و فرمانبردار بودن - حلقه یِ پیرِ مُغان از اَزَلم  در گوش است /  بر همانیم که بودیم و  همان خواهد بود:  در ابتدای آفرینشِ انسان و از همان روز نخست، قرار ما با راهنمایان مان این بوده است که زندگی کنیم و از درد و اندوه دوری گزینیم. تاکنون برای ما اهالیِ دل و رندانِ پاکباز به همین منوال بوده و در ادامه نیز همین خواهد بود.   - بُرو ای زاهدِ خودبین  که زِ چشمِ  من و  تو / رازِ این پرده  نهان است و  نهان  خواهد بود: ای زاهدِ پاکیزه سرشت! که به جایِ دیدنِ خدا، خود را می بینی و گرفتارِ منِ ذهنیِ خود هستی، بدان!  مادامیکه من و تویی وجود داشته باشد و همچون قطره ای ناچیز از اقیانوسِ عظیمِ الهی دور افتاده و برای خود وجودی ترسیم کنی، به هیچ کدام از اسرارِ عالمِ معنی نظیر وجودِ خداوند، چگونگی آفرینشِ جهانِ هستی و ... پی نخواهی برد.   - لَحَد : قبر - نگران: منتظر، چشم به راه - چشمم آن دم که زِ شوقِ تو نِهد سر به لَحَد / تا دَمِ صبحِ قیامت نگران خواهد بود: کسی که  با عشقِ خداوند  زندگی کند و در حین عاشقیِ او  بمیرد، تا صبحِ روزِ رستاخیز بی قرار و منتظرِ دیدارِ  رویِ معشوقِ خود  خواهد بود
user_image
Amir ghamangiz
۱۴۰۱/۰۲/۱۶ - ۱۵:۰۶:۲۵
بینظیر بود 1401
user_image
آپولون
۱۴۰۱/۰۴/۳۱ - ۰۸:۳۶:۲۸
اصل کلام کاملاً مشخصه در ضمن داریوش از همه قشنگتر خونده
user_image
احمد نیکو
۱۴۰۱/۰۶/۰۷ - ۱۳:۵۳:۳۹
اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من وین خط مقرمط نه تو خوانی و نه من هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من (رباعی از خیام)
user_image
نیما نجاری
۱۴۰۱/۰۶/۱۶ - ۰۸:۴۶:۱۱
حقیر معروض میدارد که برخی از محققین دنیای ادبیات این رباعی را به ابوسعید ابوالخیر منسوب میدارند ولیکن اکثریت با توجه به فرم پرسشگرانه آن، این رباعی را به جناب خیام نسبت میدهند. در برخی نسخ به جای کلمه "معما" در مصرع دوم کلمه "مُقَرمَط" که منظور خط قرمطیان است نوشته شده است. در لغتنامه دهخدا در معنای مقرمط [ م ُ ق َ م َ ] آمده حروف تنگ نبشته، حبیش تفلیسی گوید؛ خط باریک و تنگ را گویند، زمخشری نیز در معنای مقرمط گوید؛ نبشته ٔ درهم و باریک و پهلوی هم نوشته،ناظم الاطباء مینویسد؛ نوعی کتابت ریزو نازک، در تاریخ بغداد ج 9 ص 326 آمده خطی تنگاتنگ . خطی که کلمات و حروف آن نزدیک به یکدیگر نوشته شده باشد. [یادداشت به خط مرحوم دهخدا] تاریخشناسان خط میگویند؛ قرمطیان(قرمطیان یا قرامطه گروهی از ایرانیان شیعه اسماعیلی بودند که پس از قیام علی بن محمد بُرقَعی، معروف به (صاحب الزنج)، که میان سال‌های ۲۵۵–۲۷۰ هجری در نواحی جنوبی عراق صورت گرفت) سالیان درازی با اعراب نزاع داشتند و خط قرامطه بسیار ریز و [برای غیر] ناخوانا بود،لذا دور از پذیرش این باور نیست که در مصرع دوم به جای معما، مقرمط جای نهیم. در این رباعی اشاره به ازل (آغاز بی نهایت) میشود که منظور اسرار و رموزیست که در ازل بین حق و ارواح آدمیان رد و بدل شده چنانکه در آیه 《أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ...》نیز به این مسئله اشاره شده. همچنین از پس پرده گویی و ندیدن "عبد" "معبود" را نشات گرفته از اندیشه های خیامی است که چون این پرده از میان برود سالک میتواند مظهر تجلی حق را ببیند و اصطلاحا مکاشفه و مشاهده صورت می گیرد و حجابهای دنیایی از بین میروند و سالک چشم دل باز میکند. لازمه از میان رفتن این پرده ها و حجابها و مشاهده مظهر حق [جلّ و علی] تعمق سالک در درون خویش و عبور از مراحل خودسازی است که به شناخت خود برسد و ترجمان (مَن عَرَفَ نَفسَه...) شود و پی به جان معنای آیه (وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی...) ببرد. سالک که مشتاق رسیدن به حق و دیدار اوست نباید در گیر خویش و نفس و اصطلاحا دنیا شود ، از این قبیل امور که گذشت دیدار یار و لقاء حق میسر میشود به قول حافظ ؛ حضوری گر همی خواهی از او غائب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها... [وقتی به آنچه که می خواهی رسیدی دنیا را رها کن] نتیجه اینکه یکی از مراحل رسیدن سالک به معبود و مشاهده جلوات حق رفع حجابهای ظلمانی و پرده های نفسانی از دل و چشم بنده است. و چون این پرده ها و حجابها از میان رود سالک به مشاهدات کامل رسیده و مجذوب و مستغرق در حق گشته و اصطلاحا به فناء فی الله میرسد که آنجا دو یکی میشود و قطره دریا گردد و فانی باقی میشود.
user_image
یزدانپناه عسکری
۱۴۰۲/۰۶/۰۲ - ۲۰:۵۱:۵۹
اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من - وین حرفِ معمّا نه تو خوانی و نه من [یزدانپناه عسکری] دنیا پر از اسرار و ابهامی پیمایش ناپذیر است. ________ 3+1:123
user_image
فرزاد آقائی
۱۴۰۳/۰۲/۳۱ - ۱۵:۱۸:۳۶
منظور خیام از پرده . مرگ است که پس از مرگ همه چیز تمام خواهد شد . نه دیگه تو هستی و نه من که بفهمیم کدام راست می‌گفتیم. ضمنا مصرع دوم به این شکل است . وین خط مغرمط نه تو خوانی و نه من