خیام

خیام

رباعی ۲۹

۱

ای آن‌که نتیجهٔ چهار و هفتی،

وز هفت و چهار دایم اندر تَفْتی،

۲

می خور که هزار باره بیشت گفتم:

باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی.

تصاویر و صوت

سهیل قاسمی :

نظرات

user_image
علیرضا
۱۳۹۲/۰۱/۲۳ - ۰۰:۰۷:۳۲
مراد از هفت ،هفت آسمان و چهار عناصر اربعه است و عجیب اینکه خواندن این شعر رباعی عطار را تداعی میکند که:تا کی گویی ز چهار و هفت ای ساقیتا چند ز چهار و هفت تفت ای ساقیهین قول بگو که وقت شد ای مطربهین باده بده که عمر رفت ای ساقی
user_image
omid
۱۳۹۳/۰۵/۲۴ - ۱۴:۱۶:۰۸
می خور که هزار بار بیشت گفتم:
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۱/۱۳ - ۱۹:۲۸:۱۹
باتوجه به وضعیت حکومتی اسماعیلیان در ان زمان،و ترغیب جوانان به فرقه های چهار امامی یا هفت امامی اسماعیلیه،این رباعی معنایش نمایان میشود.دربرخی ابیات سخن از بهشت نقد میشودکه حکومت محلی را دراختیارکسانی که به این فرقه می گرویدند ،میگذاشت که بستانی بینظیر بوده است.
user_image
غلامرضا زارع
۱۳۹۵/۰۸/۱۷ - ۱۶:۰۸:۴۸
در ازمنه قدیم و چه بسا که در حال حاضر در بعضی از جوامع پیدایش و سرنوشت یک انسان رو مرتبط با افلاک و ستارگان و ... می دانستند. خیام هم بر اساس این باور اینگونه بیان می فرمایند که انسان حاصل تاثیر کواکب یا همون هفت آسمان بر چهار عنصر اصلی یعنی خاک و آب و آتش و باد هست. خواهشا دوستان غیر تخصصی نظر ندن، این شعر ربطی به فرقه های امامی نداره
user_image
محمد طهماسبی دهنو
۱۳۹۵/۱۲/۲۱ - ۰۵:۵۳:۱۳
ای آن‌که نتیجهٔ چهار و هفتی،وز هفت و چهار دایم اندر تفتیمی خور که هزار باره بیشت گفتمباز آمدنت نیست، چو رفتی رفتیخیام چهار نمادی هستش از اخلاط مزاجی که سودا و بلغم و خون وصفرا.. و همینطور اشاره ای به عناصر چهار گانه داره آب و خاک و آتش و باد ضمن اینکه اشاره به مزاج و طبع انسانها نیز میتونه داشته باشه که شامل طبع گرم و طبع سرد که هر کدام به دوشاخه خشک و تر تقسیم میشن،و چون تمام موارد ذکر شده فقط در زمین وجود داره میشه اون رو اشاره ای داد به زمین و از این جهت نفسِ کُل بنامیم و اتفاقا نفس کُل نیز چهار گونه هستش نفس بهیمی و نفس اماره و نفس لوامه و نفس مطمئنه.و اما هفت نیز نمادی از آسمان هستش و به این واسطه میتوان به عقل کل نیز اشاره ای کنیم و همچنین قوای انسانی که شامل عاقله، شهوانی، دافعه، خیال، متصرفه، حافظه و غاذیه میگرده جالب در اینه که هر یک از این هفت مستقیما یا غیر مستقیم با هر یک از چهار ذکر شده در بالا در ارتباط هستشمفهوم رباعی خیامای موجود نفسانی که هر گاه هر یک از قوای هفت گانه تو بر تو غلبه میکند تو نیز تغییر میکنی و در فرازو نشیب می افتی و در هر تغییر فشار و حرارت زیادی که ایجاد میگردد تو و وجدان تو را به تفت می اندازهبه این معنی که هر گاه قوه عاقله تو بر نفس غلبه کند تو نیز بر درجه نفس مطمئنه نائل می شوی و هرگاه قوه شهوت و دافعه بر تو مستولی میشود تو نیز به درجه نفس بهیمی و حیوانی نزول میکنی و چه در تب و تاب می افتی در این صعود و نزولهر لحظه از میِ معرفت بنوش چون بمیری دیگر راه جبران نیست
user_image
میلاد
۱۳۹۶/۰۲/۰۴ - ۲۳:۳۸:۴۵
کلید واژه ی این دو بیتی هفت وچهار است. هفت به معنای هفت بهشت و یا هفت طبقه بهشت است که به ترتیب از باور شروع میشود و بعد ایمان و بعد یقین و بعد اعتماد بعد شروع معاشقه وبعد عشق خالص و بعد دوستی یا یکسانی با رب. و چهار به معنای چهار جهنم است که که طبقه ی اول ترس است و طبقه دوم ترس از ترس که میشود وحشت و طبقه ی سوم وحشت از وحشت کردن که میشود خوف و طبقه چهارم ظلمات یا تاریکی محض یا کوردلی.اشاره به این طبقات در تمام ادیان و مذاهب و عرفان ها و سلوک ها به طور ضمنی دیده میشود. هیچ کدام از انسان های بزرگ به دنبال رسیدن به این جایگاه ها نبودند و فقط امر تزکیه یا نفس زدایی را تمرین میکردند و این جایگاه ها ثمره ی این تزکیه ها بود حکیم خیام اشاره به کسانی دارند که با سختی و مشقت در راه رسیدن به این جایگاه های متعالی هستند و میفرمایند دست از همه چیز بکش تا به این جایگاه راه پیدا کنی. در ضمن این ها نقشه ای هستند که ببینیم کجا قرار گرفته ایم و به کجا قرار است برویم.
user_image
محمد
۱۳۹۶/۱۰/۰۵ - ۲۳:۰۸:۵۳
در یکی از حاشیه های پیشین آمده بود که مراد خیام از چهار و هفت،دو مذهب شیعه زیدی و اسماعیلی است که چهار امامی و هفت امامی اند!این گقته بی گمان خطاست،چون زیدیان چهار امامی نیستند و البته اسماعیلیان نیز هفت امامی نیستند. شمار امامان در این دو مذهب محدود نیست و همینک از سی گذشته! زیدیان در چار امام نخست و اسماعیلیان در شش(نه هفت) امام نخست یا شیعه امامی (اثناعشری) مشترک اند و نامیدن آنان یه چهار یا شش امامی نادرست است. تفسیر صحیح شعر خیام همان هفت آشمان (فلک) و چهار عنصر مادی (خلک و آب و آتش و هوا)است. زیرا در فلسقه شرق، آسمان را پدر حیات و زمین را مادر آن می دانستند. در آثار ملاصدرا و استادش میرداماد بارها یدین مطلب اشارت شده است
user_image
شختنه
۱۳۹۷/۱۱/۱۴ - ۱۰:۴۰:۳۸
درود.من نظر شخصیمو میگم و امیدوارم به کسی بر نخوره .البته دلایل خودمم میارم با توجه به اینکه حقیر صاحب نظر نیستم و تخصصی در این زمینه ندارم پس خطا بودن ادله ام رو میگذارم به عهده خود شما.به نظرم باید درین بیت دنبال معنا و مفهومی باشیم که جامع باشه یعنی اشاره به عده ای خاص نداره.و همینطور که میدونیم خیام کمتر مبهم و با ایهام شعر میسروده پس میتونه اشاره به موضوع همبستری مرد و زن برای به وجود اومدن فرزند داشته باشه که چهار و هفت اشاره به حالت های سکس داره که بعد از آمیزش انسان ها به وجود میان و هیچکس بدون این عمل جنسی خلق نمیشه و البته چهار و هفت شاهکار خیام بوده.بدرود
user_image
محسن
۱۳۹۸/۰۴/۲۶ - ۰۱:۱۹:۱۶
با سلام و احترام.به نظر این حقیر چه بسا مراد خیام از هفت و چار، هفت روز هفته و چهار هفته ماه و در کل گذر زمان یعنی گذشت روز و هفته و ماه و سال نباشد.این نظر شخصی بنده بود ان شااله به اساتید برنخورد.
user_image
حسین ش
۱۳۹۸/۱۱/۲۴ - ۰۹:۳۵:۲۸
با توجه به اینکه خیام بزرگ یک عالم و ستاره شناس بوده و به مذهب و روح و دنیای بعد از مرگ هم اعتقادی نداشته است من این شعر را چنین معنی میکنم. منظور از 7 چیست؟ 1- در زمان خیام ستاره شناسان بر این عقیده بوده اند که زمین مرکز منظومه شمسی و یا به قو لی مرکز دنیا بوده است و 7 جسم آسمانی (مارس - ماه - ژوپیتر- مر کوری - ونوس - سترن - و خورشید) بدور زمین میچرخیند. 2- قرآن در باره 7 آسمان یا 7 بهشت صحبت میکند. خیام مثل خیلی چیزهای دیگر قران را خیلی خوب بلد بوده و در تعداد زیادی از اشعارش به قصهای قران و مذهبیون بطور منفی اشاره میکند. منظور از 4 همانطور که دوستان نوشته اند 4 عنصر خاک - باد - آب و آتش است. بنا بر این معنی این رباعی چنین است. ای کسانی که در مسایل مذهبی غرق هستید (اشاره به قران و کلمات 7 و 4) شراب انگور بنوشید و از زندگیتان لذت ببرید چون همانطور که هزار بار قبلا گفته ام وقتی که ما مردیم همه چیز تمام میشود و دنیای دیگری وجود ندارد.
user_image
احمد نیکو
۱۳۹۹/۰۱/۱۲ - ۰۹:۲۰:۴۶
به این دو مصراع از رباعیات خیام توجه کنید:خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشتآسوده ز باد و خاک و از آتش و آب
user_image
حامد نیرومند
۱۳۹۹/۰۵/۱۴ - ۰۰:۳۰:۳۹
باسلامدر افکار و باور پیشینیان انسان و تمامی موجودات از عناصراربعه آب ، باد ، آتش و خاک تشکیل شده واین عناصر در نزد ایشان مقدس بوده ، این عقیده بیشتر در یونان قدیم و فلاسفه قدرتمند آن زمان طرفدار داشته و خدایان ایشان نیز هرکدام بر یکی از این عناصر حکرانی کرده و قدرت عناصر را را در اختیار داشته اند و ... اما هفت در این بیت خیام اشاره دارد به داستان معروف آفرینش که خداوند کل کائنات و هستی را در شش روز خلق و در روز هفتم استراحت کرد و همچنین اشاره به آیه الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَیٰ عَلَی الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا ( آیه 59 سوره فرقان ) نیز دارد.در کل به نظر بنده خیام انسان ها را اینگونه مورد عتاب قرار می دهد:ای انسان های که سرگردان مابین دنیای مادی و معنوی هستید،ای انسان هایی که مانده در داستان خلقت از عناصر چهارگانه و خلقت در هفتمین روز توسط خدای واحد هستید، اینها همه را وانهید که برای هدفی والاتر آمده ائید و ان شاد زیستن و کمک به هم نوع و غیر هم نوع می باشد و افکار ونیات خویش را از این فرعیات بر گیر که تو به اصل خویش باز خواهی گشت چه نتیجه جهار باشی و چه نتیجه هفت.
user_image
طاهر
۱۳۹۹/۱۲/۲۸ - ۱۵:۴۶:۵۶
بنظرم حکیم عمرخیام منظورش از چهار، عناصراربعه هستش(آب وبادوخاک وآتش) ومنظورش از هفت ، انواع هفت قسم نفس میباشد، و درمصرع دوم منظورش از هفت ، وادیهای هفتگانه سیروسلوک عرفانی میباشد ، ودرنهایت ترکیب هفت وچهار هم که اشاره به حضور انسان دراین جهان و پخته شدن انسان در گذر زمان و پایان عمر دنیوی است.رسالت اینه که انسان به عشق زنده بشود.نظرشخصی بود خطاهایم را ببخشید.یاحق
user_image
Star Stari
۱۴۰۰/۰۸/۱۵ - ۱۴:۰۰:۳۸
حاشیه ها عالی ست در مورد این رباعی همینطور که دوستان هم کم و بیش اشاره کردند حکیم خیام منجم بودند و منظور از هفت احتمالا اشاره به کواکب سبعه(مشتری،زحل،زهره،مریخ،عطارد،ماه و آفتاب)دارد و چهار هم عناصر اربعه که هر یک بروج ۱۲گانه سماوی در علم نجوم اختصاص به یکی از عناصر اربعه دارد مثال برج سنبله خاکی و برج دلو بادی و برج اسد آتشی و برج سرطان آبی است و...
user_image
Sina Sabermahani
۱۴۰۱/۱۰/۳۰ - ۱۲:۲۲:۵۰
نظر شخصی من این است که منظور شاعر این است که وقتی ۴۷ ساله هستی، و نگرانی ۷۴ سالگی را داری، نگران مباش و دم را غنیمت بشمار که عمری سپری شده هرگز برنخواهد گشت.
user_image
احمد نیکو
۱۴۰۲/۱۲/۰۵ - ۰۸:۰۸:۲۲
ما همه خوش خوریم و خوش خسبیم تو در آن گور تک و تنهایی  نه چنان خفته ای که برخیزی نه چنان رفته ای که باز آیی (رباعی از رودکی)