خیام

خیام

رباعی ۳۲

۱

* ای دل چو حقیقتِ جهان هست مَجاز،

چندین چه بَری خواری ازین رنجِ دراز!

۲

تن را به قضا سپار و با درد بساز،

کاین رفته قلم زِ بهرِ تو ناید باز.

تصاویر و صوت

سهیل قاسمی :

نظرات

user_image
مهتاب
۱۳۹۹/۰۱/۰۱ - ۰۹:۱۸:۵۴
, تقدیر تو تعیین شده س تلاش بیهوده نکن
user_image
احمد نیکو
۱۳۹۹/۰۳/۲۷ - ۰۴:۲۶:۲۷
ای دل ز زمانه رسم احسان مطلبوز گردش دوران سروسامان مطلبدرمان طلبی درد تو افزون گرددبا درد بساز و هیچ درمان مطلب
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۰/۰۱/۲۶ - ۰۷:۵۲:۵۳
   "حقیقتِ جهان" ای دل چو حقیقتِ جهان هست مجازچندین چه بَری خواری از این رنجِ دراز تَن را به قضا سپار و با درد بسازکین رفته قلم زِ بهرِ تو ناید باز - ای دل: خطاب به خود، ای دوست- حقیقتِ جهان: ذات و ماهیتِ زندگیِ دنیا- مَجاز: سراب، خیال، دروغین- چندین چه بَری خواری: به چه دلیل این اندازه به خود رنج و سختی می دهی- رنجِ دراز: زندگی به ظاهر طولانی و پُر درد و رنج- تَن را به قضا سپار: تسلیمِ سرنوشت باش و آنچه برای تو تعیین شده را بپذیر- با درد بساز: به این زندگانیِ دردآلود سازگار و خرسند باش- کین رفته قلم: که این زندگیِ سپری شده- زِ بهرِ تو ناید باز: برای تو دیگر باز نخواهد گشت برداشت آزاد:ماهیّتِ زندگی در این دنیا همچون سَرابی است خیالی و زودگذر که نباید برای آن، تن به هرگونه خواری و رنج داده و اندوهگین شویم. باید تسلیمِ خواست پروردگار و خرسند به آنچه که برای ما رخ می دهد باشیم. عقلِ ناچیزِ ما توانایی درک بسیاری از پیشآمدهایی که برای ما رخ میدهد را ندارد. بنابراین باید بجای گله و شکایت و آزار و اذیتِ خود و دیگران، از این فرصتِ زندگی نهایت استفاده را بُرد که دیگر هرگز تکرار نخواهد شد. نصیحتی کُنَمت یادگیر و در عمل آر که این حدیث ز پیرِ طریقتم یادست غمِ جهان مخور و پندِ من مبر از یادکه این لطیفه عشقم ز ره رُوی یادست رضا به داده بده وز جبین گره بگشایکه بر من و تو درِ اختیار نگشادست دیوان حافظ » غزل 37 - پیرطریقت:مرشد و راهنما، کسی که ازبندِ تعلّقات رَسته و در مسیرِ سیر و سلوک بسوی حق، به مراحل والایی رسیده است.- لطیفه: سخن نیکو و پسندیده ای که باعث شادی و انبساطِ خاطر می‌شود. نکته یِ نغز و دقیق که قابل درک باشد ولی قابل بیان نباشد.- رهرو: سالک وکسی که درجاده یِ سیر و سلوک گام برداشته ومشغول طی منازلِ عرفانی است است. منظور همان پیرطریقت است. - جبین: پیشانی- نصیحتی کُنَمت یادگیر و در عمل آر: تو را پندی می دهم، آن را یاد بگیر و بدان عمل کن- که این حدیث ز پیرِ طریقتم یادست: این نصیحت را از یک انسانِ وارسته ای به یاد دارم- غم ِجهان مخور و پندِ من مَبر از یاد: غم وغصّه ی دنیا را به دل راه نده که این دنیا هیچ ارزشی ندارد، هرگز این پند من را فراموش نکن- که این لطیفه ی عشقم زِ رَه روی یادست: که این سخن نیکوی برخاسته از دل، از یک عاشق و اهلِ دلی به یاد می آورم- رضا به داده بده وزجبین گره بگشای: به هر آنچه که داری راضی باش و گِره ازپیشانی بازکن و اینقدر غم و غصه یِ روزگار نخور- که بر من و تو درِ اختیار نگشادست: تغییر دادن بسیاری ازچیزها، ازحدودِ اختیاراتِ ما خارج است، تنها باید تلاش کنی و نتیجه را به خداوند بسپاری که او به همه چیز آگاه است
user_image
احمد نیکو
۱۴۰۰/۰۸/۱۷ - ۰۸:۵۰:۵۱
با حکم خدایی، که قضایش این است می‌ساز، دلا، مگر رضایش این است ایزد به کدامین گنهم داد جزا؟ توبه ز گناهی، که جزایش این است (رباعی شماره ۳۱ عراقی)
user_image
احمد نیکو
۱۴۰۱/۰۶/۰۲ - ۰۴:۵۲:۲۶
متن درست بیت اول چنین است: ای دل چو حقیقت جهان هست مجاز چندین چه بری خواری ازین رنج و نیاز