خیام

خیام

رباعی ۶۳

۱

هر سبزه که بر کنار جویی رُسته‌است،

گویی ز لبِ فرشته‌خویی رسته‌است؛

۲

پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی،

کان سبزه ز خاک لاله‌رویی رسته‌است.

تصاویر و صوت

سهیل قاسمی :

نظرات

user_image
علیرضا
۱۳۹۲/۰۱/۲۳ - ۰۰:۱۹:۰۱
این رباعی زیبا بر یکی از پایه های مقبره خیام نقش بسته است
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۳۹۹/۱۱/۰۶ - ۰۱:۲۶:۳۵
  "سبزه" هر سبزه که بر کنارِ جویی رُسته استگویی زِ لبِ فرشته خویی رُسته است پا بر سَرِ سبزه  تا به خواری نَنِهیکان سبزه زِ خاکِ لاله رویی رُسته است - رُسته: روییده - گویی: انگار، مانند اینکه- فرشته خو: پاک سرشت، پاک نهاد- تا: مبادا- پا به خواری نَنِهی: با بی توجهی رویِ آن راه نروی- کان: که آن- لاله رو: لاله رخ، کسی که رویی زیبا و شاداب همچون گُلِ لاله دارد برداشت آزاد : هر سبزه یِ شادابی که در کنار جویباری می بینی؛ انگار که از لب و دهان مردمِ پاک سرشتی روئیده است! مردمِ پاک نهادی که زمانی نه چندان دور زندگی می کرده و اکنون خاکِ لبِ جویباری شده است. ای تو! مبادا با بی توجهی و بدون اندیشه بر رویِ سبزها راه روی؛ شاید آن سبزه از خاکِ لاله رخی که زمانی زیبا و شاداب بوده، روئیده باشد! خیز و در کاسه یِ زر  آبِ طربناک اندازپیشتر  زآنکه شود  کاسه یِ سر خاک انداز عاقبت منزلِ ما  وادیِ خاموشان استحالیا  غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز چشمِ آلوده نظر  از رخِ جانان دور استبر رخِ او  نظر از آینه یِ پاک انداز دیوان حافظ » غزل 264 - خیز: برخیز، دست به کار شو- کاسه یِ زر: جام طلائی- آبِ طربناک: باده، اندیشه هایِ نیک و شادی آور- انداز: بریز، پُر کن- کاسه یِ سر: جمجمه- خاک انداز: به چاله ای جهت جمع آوری آشغال و خاکروبه نیز گفته می شود- وادیِ خاموشان: سرزمینِ مردگان، گورستان- غُلغُله: بانگِ شادی، منشا خوبی، کار نیکی که باعث راحتی و شادی دیگران شود- گنبدِ افلاک: آسمان، روزگار- چشمِ آلوده نظر: چشمِ ناپاک- رخِ جانان: نشانه هایِ خداوند، الطاف و موهبت های الهی- آینه یِ پاک: چشم و دلِ پاک