خیام

خیام

رباعی ۷۹

۱

* چون درگذرم به باده شویید مرا،

تلقین ز شرابِ ناب گویید مرا،

۲

خواهید به روز حَشْر یابید مرا؟

از خاکِ درِ میکده جویید مرا.

تصاویر و صوت

سهیل قاسمی :

نظرات

user_image
shnya
۱۳۹۳/۰۳/۳۱ - ۱۶:۴۹:۳۰
اگر مردم ازدرخت انگور برایم تابوت بسازیداگر مردم با اب انگور مرا بشویید
user_image
shnya
۱۳۹۳/۰۳/۳۱ - ۱۶:۵۳:۲۱
گر مردم از درخت انگور برایم دابوت بسازیداگر مردم مرابا اب انگور بشویید
user_image
سهیل قاسمی
۱۳۹۵/۰۶/۲۸ - ۰۶:۳۳:۲۴
آداب ِ غسل ِ میّت و کفن و دفنش را وصیت می کند.تلقین گفتن: آنچه پس از دفن کردن مرده از مسائل دینی در سر گور او گویند.می گوید وقتی مردم، جنازه ام را (بجای آب) با باده بشویید.و در گوش ِ جنازه ی من و بر سر ِ‌ گور ِ من می خواهید «تلقین» بگویید، موضوع ِ آن در باره ی «شراب ِ ناب» باشد.در روز حشر هم اگر خواستید من را پیدا کنید حوالی میکده دنبالم بگردید!
user_image
سیاووش
۱۳۹۶/۰۴/۰۵ - ۱۵:۵۹:۵۹
این شعر در آلبوم سرمستی باهمراهی آقایان قمصری و پورناظری و دُرصاف حَمدانی به اجرا درآمده است
user_image
سیاووش
۱۳۹۶/۰۴/۰۵ - ۱۶:۱۰:۲۰
فراموش کردم که قید کنم، خواننده ی اصلی آلبوم (گِردایه) سرمستی آقای علیرضا قربانی هستند.
user_image
شاعری خسته
۱۳۹۶/۱۲/۲۰ - ۲۱:۲۰:۴۴
*علی اصغر وفادار استهبانی؛نگذارید که بی باده بمانم گاهینگذارید که از سینه برآرم آهیتا که جان دارم و از سینه برآید نفسمنگذارید که بی باده سرآید نفسمهمه جا هر شب و هر روز شرابم بدهیدآخرین لحظه ی عمرم می نابم بدهیدعاقبت مست و خرابم ز می ناب کنیدراحت آن موقع مرا تا به ابد خواب کنیدبگذارید مرا داخل یک تابوتیتخته هایش همه از خوب رز یاقوتیهر که پرسید که مرده است جوابش بکنیداز می خالص انگور خرابش بکنیدمزد غسال مرا سیر شرابی بدهیدمست مست از همه جا حال خرابی بدهیدبعد غسلم وسط سینه ی من چاک کنیداندرون دل من یک قلم تاک کنیدبه نمازم مگذارید بیاید واعظ*پیر میخانه بخواند غزلی از حافظجای تلقین به بالین سرم دف بزنیدشاهدی رقص کند جمله شما کف بزنیدهر که شیون کند از دور و برم دور کنیدهمه را مست و خراب از می انگور کنیدروی قبرم بنویسید وفادار برفتآن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت*شاهکار بینش پژوه:روز مرگم همه را مست کنید از می ناب باده نوشید فراوان همگی مست و خراببهر آمرزش من ، میکده خیرات کنیدبهر آرامش من غسل دهیدم به شرابشب ختمم نه کسان جامه خود را بدرند نه نماز و روزه ی قضا ز ملا بخرندواعظ و قاری و مداح ورودش ممنوعمرده شور ِهمه مرده خوران را ببرندجمله سیمین بدنان رقص کنان ناز کنند حیف زیبایی‌شان است لچک باز کنندهمه اموال مرا میکده‌ای باز کنندآنقدر مست نمایند که پرواز کنندباورم نیست به رکعت که سراسر عدد استسر ِ خود را و خدا ،جنس ِکلاه از نمد استپارسی نزد خداوند نمازم خوانیدکه خداوندِ جهان، جمله زبانها بلد استاین بهشتی که بگویند مرا مفت گران که زموسیقی و از می خبری نیست در آنشاهکارا تو به میخانه بمان زانکه بهشت هم کشیده ست به گند از ِقبَل آقایان.*شعری که به حافظ نسبت میدهند ولی مطمئن نیستم و از طرفی منبع اصلی و شاعر شعر را نیز نیافتم(آلبوم آیین مستان خلیل عالی نژاد):من از آنکه گردم به مستی هلاکبه آیین مستان بریدم به خاکبه آب خرابات غسلم دهیدپس آنگاه بر دوش مستم نهیدبه تابوتی از چوب تاکم کنیدبه راه خرابات خاکم کنیدمریزید بر گور من جز شرابمیارید در ماتمم جز ربابمبادا عزیزان که در مرگ منبنالد به جز مطرب و چنگ زنتو خود حافظا سر ز مستی متابکه سلطان نخواهد خراج از خراب
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۰/۰۱/۰۸ - ۰۶:۵۶:۲۸
  " تلقین " چون فوت شوم به باده شویید مراتلقین ز شرابِ ناب گویید مرا خواهید به روزِ حَشْر یابید مرااز خاکِ درِ میکده بویید مرا - چون فوت شوم: وقتی که بمیرم- به باده شویید مرا: با شراب مرا غسلِ میّت دهید- تلقین : آنچه که در حینِ دفنِ مرده از اعتقادات اسلامی با آدابی خاص در گوشِ او خوانده می شود- شرابِ ناب: شور و سرخوشیِ پاک - روزِ حَشْر: روزِ رستاخیز، روزِ قیامت- بویید: جستجو کنید برداشتِ آزادهنگامی که از دنیا رفتم، مرا با شراب غسل دهید و بجای گفتن تلقین، از خوبیها و ویژگیهای شرابِ ناب (عشقِ پاکِ الهی) سخن بگویید تا حتی این تلخترین لحظه یِ جدایی نیز با شادمانی همراه باشد. با این اوصاف! برای پیداکردنِ من در روز رستاخیز که همه یِ مردگان از خاک برمی خیزند، برایِ پیدا کردنِ من باید اطرافِ میکده را جستجو کنید! شرابِ تلخ می خواهم که مردافکن بُوَد زورَشکه تا یک دَم بیآسایم زِ دنیا و شَر و شورَش سِماطِ دَهرِ دون پرور ندارد شَهدِ آسایشمَذاقِ حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش کمندِ صیدِ بهرامی بیفکن جامِ جم بردارکه من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورَش دیوان حافظ » غزل 278 - شرابِ تلخ می خواهم که مَرداَفکن بُوَد زورَش: شرابی کهنه، ناب با گیرایی بالا می خواهم یا چنان عشق و شوری را خواهان هستم که حتی نیرومندترین و عاقل ترین انسان ها را نیز از خود بی خود کند! - که تا یک دَم بیآسایم زِ دنیا و شَر و شورَش: تا برای یک لحظه ای کوتاه هم که شده، بتوانم دنیا و تمامیِ گرفتاریهایش را به بادِ فراموشی بسپارم- سِماطِ دَهرِ دون پرور ندارد شَهدِ آسایش: در سفره ای که روزگار ظاهراً برای پرورشِ افرادِ پست گسترانیده، خوردنی و شیرینیِ آسایش و راحتی وجود ندارد، دنیا به کامِ نااهلان و فرومایگان است و برای صاحبدلان و عاشقان به غیر از درد و رنج چیزِ دیگری ندارد- مَذاقِ حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش: ای عزیزِ دل، چشم و دهان حرص و طمع را از این دنیا بردار که همه وقایع آن با تلخی و شوری همراه است- کمندِ صیدِ بهرامی بیفکن جامِ جم بردار: همچون بهرامِ گور و مهارتش در شکار با کمند، تو نیز اندیشه و توانِ خود را تنها برای بدست آوردنِ جامِ می و شادمانی صرف کن نه چیزِ دیگری- که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورَش: برای اینکه من سالیانِ درازی است که در این دنیا زندگی می کنم و اثری از بهرام و گورِ او (قبرِ او یا گورخری که بهرام را به درون غاری کشاند و برای همیشه ناپدید شد) ندیدم، در این دنیا همه چیز نابود شدنی است، کسی ماندگار نیست - بهرامِ گور: فرزند یزدگردِ اول که در شکار, بزم و رزم بی همتا بود. در شاهنامه یِ فردوسی تعداد همسرانِ بهرام را 930 نفر نام برده که همه ی باج و خراج روم که شاملِ چندین پوستِ گاو پَر از سکّه هایِ طلا بود، خرجِ همسران و همسرداریِ بهرام می شد! مصرع آخر اشاره به سرنوشتِ بهرامِ گور دارد که روزی بهرام در صحرا، به دنبالِ شکارِ یک گورخر به درونِ غاری کشیده شده و در آن ناپدید می شود. نظامی گنجوی در کتابِ هفت پیکرِ به زندگیِ بهرامِ گور پرداخته است. - جام جم: اشاره به جامِ مِیِ جهان نمای جمشید دارد که تمام دنیا و پیشامد هایش را در آن مشاهده می کرده است