خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۱۰۲

۱

اشکم به جست‌وجوی او بر خاک آن در می‌رود

خوب است فکر اشک من در پای او گر می‌رود

۲

تا پای سرو ناز را بوسد به یاد قامتش

سوی چمن آب روان پیوسته بر سر می‌رود

۳

هرچند کز باد هوا تو می‌دوانی بادپا

گلگون اشک عاشقان با او برابر می‌رود

۴

تا تو چراغ افروختی از چهرهٔ چون روز خود

هرشب ز غیرت شمع را آتش به سر بر می‌رود

۵

از دیده هردم می‌رود اشک خیالی سوی رخ

چون سایلی کز مفلسی اندر پی زر می‌رود

تصاویر و صوت

نظرات