
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۱۰۹
۱
ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدمند
همّتی خواه که این طایفه اهل کرمند
۲
آبروی ابد از اشک ندامت بطلب
که شهانند کسانی که ندیم ندمند
۳
با غمت یاری جان و دلم امروزی نیست
به تمنّای تو عمری ست که ایشان به همند
۴
به هوای دهن تنگ تو اصحاب وجود
سالکانند که سر گشتهٔ راه عدمند
۵
ای خیالی چه غم از رنج بیابان فراق
محرمان درِ او را که مقیم حرمند
نظرات