خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۱۱۷

۱

باز این دل خود کام به فرمان کسی شد

شهباز جهانگرد اسیر قفسی شد

۲

از سر هوس روی نکو کم شده بودم

ناگاه رخت دیدم و باز هوسی شد

۳

با ناله خوشم چون نی از این وجه که باری

دیر است منِ سوخته را هم نفسی شد

۴

آرامگه خال سیه شد لب لعلت

آری شکری بود به کام مگسی شد

۵

گویند کز این پیش سگی بود خیالی

سگ بود ولی در قدم یار کسی شد

تصاویر و صوت

نظرات