خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۱۴

۱

ناصح چه کار دارد در عشقِ یار با ما

جایی که عشق باشد او را چه کار با ما

۲

ای پند گوی تا کی منعم کنی ز گریه

لطفی نمای و ما را یک دم گذار با ما

۳

گنج مراد خواهی برخیز گرم چون شمع

در کنج نامرادی شب زنده دار با ما

۴

گر بی قرار شد دل در عاشقی عجب نیست

چون روز اول این بود او را قرار با ما

۵

گر عالمی به ظاهر یارند با خیالی

خوش نیست تا به معنی خوش نیست یار با ما

تصاویر و صوت

نظرات