خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۱۴۵

۱

تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد

مشّاطه اش گرفت به دزدی و بند کرد

۲

دل را غمت به علّت قلبی نمی خرید

لیکن چو دید داغ تو بروی پسند کرد

۳

گنجِ غم تو خانهٔ عیشم خراب ساخت

سروِ قدِ تو پایهٔ بختم بلند کرد

۴

هر زردئی یی که ز وجه نیاز بود

قسّام عشق بهر من مستمند کرد

۵

تا در طریق نظم خیالی کمال یافت

نامش زمانه بلبل باغ خجند کرد

تصاویر و صوت

نظرات