
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۱۵۶
۱
چنین که چشم تو پروای دادخواه ندارد
سزد که دل برد از خلق و جان نگاه ندارد
۲
کمال حسن و جمال تو را دلیل همین بس
که در لطافت رویت کس اشتباه ندارد
۳
به آفتاب جمالت که هست بر همه روشن
که آنچه روی تو دارد به حسن ماه ندارد
۴
سرشک گفت به مردم حدیث راز دلم را
وگرنه دیدهٔ تردامنم گناه ندارد
۵
ز ضعف کار خیالی رسیده است به جایی
که سوخت ز آتش عشق و مجال آه ندارد
نظرات