خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۱۶۰

۱

چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می‌ماند

به غمش هم‌نفسم تا نفسی می‌ماند

۲

هوس خاتم دولت مکن ای دل کآن نیز

می‌رود زود ز دست و هوسی می‌ماند

۳

با وجود لبش از قند حلاوت مطلب

چه بود لذت آن کز مگسی می‌ماند

۴

دل من شیفتهٔ سلسله مویی عجب است

که نه کس با وی و نه او به کسی می‌ماند

۵

خوش از آن است خیالی به جهان بعد حیات

کاین متاعی ست که با دوست بسی می‌ماند

تصاویر و صوت

نظرات