خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۱۶۱

۱

چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآمد

ز خاک لالهٔ رعنا به کف ایاغ برآمد

۲

ندید نرگس صاحب نظر ز روی لطافت

نظیر روی تو چندان که گرد باغ برآمد

۳

کمند شب رو زلف تو پر دل است از آن رو

به دزدیِ دل عشّاق با چراغ برآمد

۴

ز بس که سوخت ز رشک نسیم سنبل زلفت

بنفشه را به چمن دود از دماغ برآمد

۵

به هرکجا که ز سوز درون خویش خیالی

دهن گشاد چو شمعش ز دل فُراغ برآمد

تصاویر و صوت

نظرات