
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۱۹۳
۱
شبی کآن ماه با ما خوش برآید
عجب نبود که روز غم سرآید
۲
درآمد از در و شد خانه روشن
دگر با ما از این در می درآید
۳
مرا تشویش اشک ای دیده بر شد
به کویش بعد از این تا کمتر آید
۴
به آب دیده در دل تخم مهرش
همی کارم ولی با خون برآید
۵
خیالی در فن شوخی محال است
که فرزندی چو او از مادر آید
نظرات