
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۱۹۴
۱
صاحب روی نکو منصب دولت دارد
خاصّه خوبی که نشانی ز مروّت دارد
۲
این همه لطف که در ناصیهٔ خورشید است
ذرّهای نیست ز حسنی که جمالت دارد
۳
گر کسی پیش بتی سجده کند عیب مکن
تو چه دانی که در این سجده چه نیّت دارد
۴
دولت فقر که دیباچهٔ شاهنشاهی ست
بی دلی راست مسلّم که غنیمت دارد
۵
گرچه در خورد نثار تو خیالی را هیچ
نیست در دست، غمی نیست چو همّت دارد
نظرات