
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۰
۱
آن معلم که لبت را روش جان آموخت
هرچه آموخت به زلف تو پریشان آموخت
۲
ظاهراً بر ورق گل به خط سبز خرد
آیت حسن نه از یار که قرآن آموخت
۳
داد از آن شوخ که در مکتب خوبی ز ادب
رحمتِ اندک و بیدادِ فراوان آموخت
۴
شیوهٔ فتنه ز خوبان جفا پیشه بپرس
که ادیب ازل این حرف به ایشان آموخت
۵
آیت دلبری و شیوهٔ جان بخشی را
جز به تعلیم خط و لعل تو نتوان آموخت
۶
باز در خون خیالی شدی و می دانم
کاین همه فتنه ترا نرگس فتّان آموخت
نظرات