
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۱۱ - استقبال از کمال خجندی
۱
کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد
چگونه عقل رمیده عنان نگه دارد
۲
گشاد روی تو درهای رحمت است و خطت
به نام طالع من نامهٔ سیه دارد
۳
چه طرفه هندوی شوخی ست چشم او یا رب
که مست و گوشهٔ محراب خوابگه دارد
۴
به زیر زلفِ سیه آفتاب روی تو را
همان صفاست که در شب چراغ مه دارد
۵
بهانهٔ کرمت طاعتی ست هر کس را
ولیک بنده خیالی همین گنه دارد
تصاویر و صوت

نظرات