
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۱۸
۱
گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کشید
به ز ناز سرو کز باد هوا باید کشید
۲
با وجود قامتت سوسن ز رعنائی و لطف
گر کند دعوی زبانش از قفا باید کشید
۳
ما اگر مشگ ختا گفتیم زلفت را به سهو
تو کریمی عفو بر فکر خطا باید کشید
۴
گر بپرسند از پریشان حالی ما روز حشر
سر چو زلفت از خجالت زیر پا باید کشید
۵
تا خیال قدّ و رخسارش خیالی در دل است
منّت شمشاد و ناز گل چرا باید کشید
تصاویر و صوت

نظرات