
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۱۹ - استقبال از کمال خجندی
۱
گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد
شمع از حسرت آن سوختن از سر گیرد
۲
سوخت سر تا قدمم بهر تو چون شمع و هنوز
با تو سوز دل ما هیچ نمی درگیرد
۳
آن زمان چهرهٔ مقصود توان دید که عشق
پردهٔ هستیِ ما را ز میان برگیرد
۴
ای ملامتگر مستان خرابات تو نیز
باش تا یار شود ساقی و ساغر گیرد
۵
در ازل با تو خیالی چو دم از رندی زد
حیف باشد که کنون شیوهٔ دیگر گیرد
تصاویر و صوت

نظرات