خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۲۲۰

۱

گر قدح با لب میگون تو لافی دارد

زو نرنجی که به غایت دل صافی دارد

۲

سینه از زخم فراق تو چنان شد نی را

که به هر جا که نهی دست شکافی دارد

۳

چشم فتّان تو پیوسته ز ابرو و مژه

صف کشیده ست و به عشّاق مصافی دارد

۴

محرم کوی تو محروم ز دیدار چراست

چون به گرد حرمِ کعبه طوافی دارد

۵

گر کسی پیش خیالی کند اظهار سخن

هیچ کس را سخنی نیست که لافی دارد

تصاویر و صوت

نظرات