
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۲۴
۱
گل جامه دران بار دگر سر به در آورد
وز حال رفیقان گذشته خبر آورد
۲
رخسارهٔ سروی و خط سبز نگاری ست
هر لاله و سنبل که سر از خاک برآورد
۳
ساقی قدح بادهٔ گلرنگ به چرخ آر
چون گُل خبر از نغمهٔ مرغ سحر آورد
۴
هر گوهر اشکی که دلم داشت نهانی
چشمم چو تو را دید روان در نظر آورد
۵
از عمر خیالی به جز این بهره ندارد
کاندر قدم یار گرامی به سر آورد
نظرات