خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۲۲۷

۱

گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می‌دارد

گهی قدّت به شوخی سرو را پا پیش می‌دارد

۲

دلی دارم پیِ قربانیِ چشمت چه باید کرد

مرا با شیوه‌ای آن ترک کافرکیش می‌دارد

۳

همه شب شمع را بر رغم من دل ز آن همی‌سوزد

که آن کم عمر را از خود غم من بیش می‌دارد

۴

دلم با عشق از آن دعویّ خویشی می‌کند هردم

که آن بیگانه رو ما را از آنِ خویش می‌دارد

۵

ز عشق این بس نشانِ سلطنت مسکین خیالی را

که خود را از کمال سلطنت درویش می‌دارد

تصاویر و صوت

دیوان خیالی بخارایی - خیالی بخارایی - تصویر ۱۷۰

نظرات