خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۲۳۰

۱

گهی که آیت حسن تو را بیان کردند

مرا به مسألهٔ عشق امتحان کردند

۲

ز فاش کردن سرّ تو سرفرازان را

همین بس است که سر در سر زبان کردند

۳

مگیر خرده بر اطوار بی دلان کاین قوم

هر آنچه شحنهٔ عشق تو گفت آن کردند

۴

تو در میانهٔ شهری مقیم و بی خبران

به جست و جوی تو صد شهر در میان کردند

۵

نشان بخت و سعادت نگر که روز نخست

مرا به داغ غلامیِّ تو نشان کردند

۶

گریز نیست خیالی ز رفتن ره عشق

تو را چو روز ازل این چنین روان کردند

تصاویر و صوت

دیوان خیالی بخارایی - خیالی بخارایی - تصویر ۲۲۵

نظرات