خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۲۳۵

۱

مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواهد شد

چو شمع این راز پنهانم تو را روشن نخواهد شد

۲

به سعی غمزه و ابرو مکن تاراج ملک دل

که تدبیر چنین کاری به مکر و فن نخواهد شد

۳

کسی کاو همچو ابراهیم ننهد پای در دعوی

به معنی آتش محنت بر او گلشن نخواهد شد

۴

به اول تا نخواهد شد ز خود بیرون دل ریشم

حریم کعبهٔ کوی تواش مسکن نخواهد شد

۵

همان بهتر که در بازی خیالی سر به تیغ او

که حکم قاطع است این دِین و از گردن نخواهد شد

تصاویر و صوت

نظرات