خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۲۴۰

۱

مسافران که در این ره به کاروان رفتند

عجب مدار که از فتنه در امان رفتند

۲

دلا چو جان و جهان فانی اند اهل نظر

به ترک جان بگرفتند و از جهان رفتند

۳

از این منازل فانی به عزم شهر بقا

قدم به راه نهادند و هم عنان رفتند

۴

از آن ز غصّه دلِ غنچه تو به تو خون است

که بلبلان خوش الحان ز بوستان رفتند

۵

خیالیا چو رهِ رفتنی ست خیره مباش

تو نیز سازِ سفر کن که همرهان رفتند

تصاویر و صوت

نظرات