
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۴۲
۱
ناز مه جز به همین نیست که نوری دارد
ورنه با مهر رخت نسبت دوری دارد
۲
تا بر ابروی تو پیوست دل گوشه نشین
به حضور تو که پیوسته حضوری دارد
۳
گوشهٔ خاطر عاشق ز هوای رخ توست
همچو فردوس سرایی که سروری دارد
۴
راستی هرکه کند نسبت قدّ تو به سرو
هیچ شک نیست که در عقل قصوری دارد
۵
با خیالی ز جفا هرچه کند معذور است
یار، زیرا که جوان است و غروری دارد
نظرات