
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۴۵
۱
هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد
خاصّه وقتی که خطت بر طرف او باشد
۲
گر به چینِ شکن زلف تو از خوش نفسی
دم دعوی بزند مشک سیه رو باشد
۳
در لطافت به دهان تو کند نسبت خویش
چشمهٔ خضر به شرطی که سخنگو باشد
۴
باشد از سرّ عدم پیرِ خرد را خبری
خبری ز آن دهنش گر سر یک مو باشد
۵
گر بجوید دهنت دل ز خیالی چه عجب
ز آن دهن هیچ عجب نیست که دلجو باشد
نظرات