
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۵۸ - استقبال از کمال خجندی
۱
یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد
عاقبت آه جگر سوختگان کاری کرد
۲
کرد چشم تو به نیش ستمی مرهم ریش
بین که تیمار دلم هندوی بیماری کرد
۳
خود فروشی به خطت مشک اگر کرد چه باک
بود سودایی و خود را به تو بازاری کرد
۴
دوش از آتش من شمع چو آگاهی یافت
بر منش سوخت دل و گریهٔ بسیاری کرد
۵
دیده نقدی که به صد خون جگر گِرد آورد
مردمی بین که نثار قدم یاری کرد
۶
طرّه را بیش در آزار خیالی مفرست
تا نگویند فلان پشتیِ طرّاری کرد
تصاویر و صوت

نظرات