خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۲۶۶

۱

آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش

دم زد از روی تو آیینه نظر کردیمش

۲

اشک رازِ دل غم دیده به مردم می گفت

بود نامحرم از این خانه به در کردیمش

۳

تا دگر پیش رخت خیره نخندد گل سرخ

در چمن دوش به یک خنده دگر کردیمش

۴

چشمت از حال دل بی خبران واقف نیست

گرچه از حال دل خویش خبر کردیمش

۵

شب چو شد رنجه به دشنام خیالی سگ او

ما به اخلاص دعاهای سحر کردیمش

تصاویر و صوت

نظرات