
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۷
۱
از زروههای باغِ خطش یاسمن یکیست
وز پردههای سبز قدش ناروَن یکیست
۲
یوسفرخان اگرچه هزارند هر طرف
در ملک حسن یوسف گل پیرهن یکیست
۳
ای دل مرو ز عشوهٔ شیرینلبان ز راه
کز کشتگان کمترشان کوهکن یکیست
۴
واقف بود ز نالهٔ جانسوز من سگت
کاو هم بر آستان تو هرشب چو من یکیست
۵
تا زآفتاب روی تو عالم نیافت نور
روشن نشد که صاحب وجه حسن یکیست
۶
خواهی دهی نجات خیالی به هر طریق
عشق است رهنمای بگفتم سخن یکیست
نظرات