خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۲۷۱

۱

تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش

پوشیده دار از همه ما فی الضمیر خویش

۲

دل را نگاه دارکه در فنّ دلبری

شوخی ست چشم او که ندارد نظیر خویش

۳

باشد که زلف او به کف آریم تا به حشر

سرمایه یی بریم پیِ دستگیر خویش

۴

روزی رسی به دولت پیری تو ای جوان

کز راه سرکشی نستیزی به پیر خویش

۵

دست طلب بدار خیالی ز بیش و کم

اکنون که ساختی به قلیل و کثیر خویش

تصاویر و صوت

دیوان خیالی بخارایی - خیالی بخارایی - تصویر ۲۷۳

نظرات