
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۷۲
۱
چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش
چه گفت شمع به رویت که سر بریدندش
۲
ز دیده دوش چه دیدند سایلان سرشک
که یک به یک همه بر روی می دویدندش
۳
بنفشه سبزهٔ خطّ تو را پریشان گفت
بدین گناه زبان از قفا کشیدندش
۴
رخ تو برد دلم را و مردمان دیدند
به مردمی که در این حال خوب دیدندش
۵
گرفته بود دو چشم تو بر خیالی راه
که گیسوان تو نیز از قفا رسیدندش
تصاویر و صوت

نظرات