خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۲۹۰

۱

تا خاک راه همت اهل صفا شدم

در دیده ها عزیزتر از توتیا شدم

۲

من عندلیب گلشن قدسم ولی چه سود

کز زلف تو مقیّد دام بلا شدم

۳

گرچه شدم ز کعبه به بتخانه باک نیست

روی تو بود قبلهٔ من هرکجا شدم

۴

از دار و گیر رستهٔ بازار عاشقان

سودم هیمن بس است که شهر آشنا شدم

۵

تا پرده بر گرفت ز مهرِ رخت صبا

مانند ذره رقص کنان در هوا شدم

۶

تا در هوای قدّ توام جان و سر چو سرو

بر باد رفت از همه آزاد تا شدم

۷

از سر نهاده ام هوس تاج سلطنت

ز آن دم که بر درت چو خیالی گدا شدم

تصاویر و صوت

دیوان خیالی بخارایی - خیالی بخارایی - تصویر ۲۷۹

نظرات