
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۹۱
۱
خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم
یعنی گرانیِ خود از این خاکِ در بریم
۲
سودای ما به زلف بتان راست چون نشد
آن به که رخت خویش از اینجا به در بریم
۳
آیا کجاست دیده وری تا به حضرتش
پیش آوریم نقد نیاز و نظر بریم
۴
آن روز بخت سوی درش رهبری کند
کز سر هوای روضه به کلّی به در بریم
۵
هر جا نشان خاک کف پای او بوَد
ای دیده سعی کن که به دامن گهر بریم
۶
پای سگش بگیر خیالی و سر بنه
تا یک دو روز در قدم او به سر بریم
تصاویر و صوت

نظرات