
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۹۵
۱
سرشک جانب خاک در تو بست احرام
که دیده کرد روانش به آبروی تمام
۲
سلامت است در این راه قاصدی که درست
بدان جناب رساند ازاین شکسته سلام
۳
برفت ناله کنان دل ز کعبه سوی درت
که در محل ترنم خویش است سیر مقام
۴
اگر ز حسرت جام لبت چو ساغر می
بغیر خون جگر طعمه ای خوریم حرام
۵
خموش باش خیالی که درس نظم آن را
بجای شرح معانی بس است حسن کلام
نظرات