
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۹۷
۱
گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی توام
هرکجا هستم من مسکین دعاگوی توام
۲
از ره صورت به صد روی از تو مهجورم ولی
چون به معنی بنگری بنشسته پهلوی توام
۳
خاک گشتم بر سر راه وفا و همچنان
دیده حیران است در نظّارهٔ روی توام
۴
می کُشد دور از تو زارم هر شبی هجران و باز
زنده می سازد نسیم صبح بر بوی توام
۵
گو مکن نومیدم از فتراک خود زیرا که من
طایر قدسم که صید دام گیسوی توام
۶
گرچه دور است از رخت چشم خیالی دور نیست
از نظر هردم خیال قدّ دلجوی توام
نظرات