
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۲۹۹
۱
ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردیم
بعد از آن بر سر کوی تو فروکش کردیم
۲
به امیدی که خیالت قدم آرد روزی
خانهٔ دیده به خونابه منقّش کردیم
۳
گرم رو شمع از آن شد که به مردی پاداشت
گرچه شبهای غمت بر سرش آتش کردیم
۴
ما و دیوانگی عشق، چو سرمایهٔ عقل
در ره سلسله مویان پریوش کردیم
۵
ای خیالی دگر از محنت ایّام چه غم
چون به اقبال غمش خاطر خود خوش کردیم
نظرات