خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۳

۱

با من ای مردمک دیده نظر نیست تو را

عشق تو بی خبرم کرد و خبر نیست تو را

۲

ما به غم جان بسپردیم و تو آگاه نیی

غم یاران وفادار مگر نیست تو را

۳

مایهٔ حسن تو آواز خوش و رویِ نکوست

پس اگر چیز دگر هست وگر نیست تو را

۴

چند در کارِ جفا تیز کنی مژگان را

آخر ای جان به کسی کار دگر نیست تو را

۵

کیمیایی ست حدیث تو خیالی لیکن

ره نداری پی آن کار، چو زر نیست تو را

تصاویر و صوت

دیوان خیالی بخارایی - خیالی بخارایی - تصویر ۹۹

نظرات