خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۳۰

۱

افسوس که جز ناله مرا همنفسی نیست

فریاد که خون شد دل و فریادرسی نیست

۲

کس نیست که گوید خبر از منزل مقصود

وز هیچ طرف نیز صدای جرسی نیست

۳

ما را هوس توست برآنیم که در سر

خوشتر ز هوای تو هوا و هوسی نیست

۴

گر لاله و ریحان نبود ما و خیالت

گل هست چه نقصان بوَد از خاروخسی نیست

۵

از خال سیه بر لب شیرین تو داغی است

آری شکری هست ولی بی مگسی نیست

۶

گفتی که درونِ دل تو کیست خیالی

بیرون ز تو و نقش خیال تو کسی نیست

تصاویر و صوت

نظرات