خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۳۰۵

۱

ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب در آتشیم

با خیال نرگست در عین بیماری خوشیم

۲

سال‌ها بودیم رقصان در هوایت ذرّه‌وار

واین زمان افتاده چون گردی به روی مفرشیم

۳

گه نشسته در عرق گه در تبیم از اشک و سوز

مختصر یعنی که در عشقت به آب و آتشیم

۴

گفته‌ای زلفم مکش ورنه بلا خواهی کشید

هر بلایی کز سر زلف تو آید می‌کشیم

۵

تا پی قید خیالی گرد گرد عارضت

زلف چون زنجیر تو لیلی‌ست ما مجنون‌وَشیم

تصاویر و صوت

نظرات