خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۳۰۹ - استقبال از شمس مغربی

۱

من که از دیدهٔ معنی به رخت می‌نگرم

چشم دارم که نرانی چو سرشک از نظرم

۲

آه کز حسرت مهر رخ تو می ترسم

که بسوزد عَلَم صبح ز آه سحرم

۳

اثری بیش نماند از من خاکی دریاب

ورنه بسیار بجویی و نیابی اثرم

۴

ای دل از بادهٔ لعلش مطلب کام که من

تا از این می خبری یافته ام بی خبرم

۵

تا نگویند دگر کرد خیالی از یار

نیست جز فکر خیال تو خیالی دگرم

تصاویر و صوت

نظرات